۱۳۹۳ آذر ۱۰, دوشنبه

در شگفت‌ام از شکیبِ این مرد!



چه صبری!
چه صبری دارد این مرد!
این مردِ خوب!
به راستی‌ که صبریده توی چشم ایوب!


در شگفت‌ام از شکیبِ این مرد! اسید بر روی مبارک‌اش می‌‌پاشند می‌‌گوید دست‌مریزاد! بر دست‌هایم هم بپاشید تا وضویم کامل شود! شیشهِ نوشابه به ماتحت‌ات می‌‌تپانند می‌‌گوید امر امرِ مافوق است! ید‌الله فوق ایدیهم! چاقو به کون‌اش می‌‌زنند می‌‌گوید خدایا شکرت! رزقِ حجامت‌مان هم رسید! از خایه‌ها می‌‌آویزند‌ش می‌‌گوید چه بار‌بکیویی می‌‌شد اگر آتشی هم زیرم می‌‌افروختید! هجده هزار تازیانه بر مانی‌میکرش می‌‌نوازند می‌‌گوید همین؟ باسن ام تازه دارد گرم می‌‌شود! برای او به اندازهِ عمر میانگینِ هفتاد و هشت میلیون ایرانی‌ زندان می‌‌برند می‌‌گوید دریاب دمی که با طرب می‌‌گذرد! هر روز همهِ ستون‌های کیهانِ تهران و همهِ روزنامه‌ها هجده‌هزار‌اگزوزه به ریش‌اش می‌‌گوزند می‌‌گوید‌ ای بنازم به این آواز‌های خوشبو! به این الحانِ داودی! سرش را در کاسهِ پر‌اسهالِ توالت فرنگی‌ فرو می‌‌برند و همزمان بر کون‌اش لگد می‌‌بارند می‌‌گوید خوشا روشویی اتوماتیکِ مشت و مال‌سرِ خود! پسران‌اش را یکی‌ پس از دیگری دار می‌‌زنند به دختران‌اش پیش از اعدام تجاوز می‌‌کنند زن‌اش را از سر گور فرزندان‌اش می‌‌ربایند و ناگزیر به اعتراف به "پهلو‌خوابی‌" با رئیس سیا و موساد و همهِ جیمز‌باند‌های ‌ام‌آ‌ی‌سیکس می‌‌کنند می‌‌گوید به‌به! هر دم از این باغ بر‌ی می‌‌رسد! چه اخبارِ جان‌نواز‌ی! خوش به حال‌ات‌ای زوجهِ مکرمه! حالا بگو ببینم چه پوزیشن‌های جدیدی یاد گرفتی‌! آیا به اسرارِ دار‌الحرب هم دستی‌ رساندی؟ او را حصرِ خانگی می‌‌کنند می‌‌گوید یک عمر دنبال چنین محرابِ دنجی بودم! همه سند‌های خانواده، خویشان دور و نزدیک و در و همسایه‌اش را به گروگان می‌‌گیرند تا نوه‌هایش را پیش از قصاص پیش دکتر ببرند که به مرگِ طبیعی نمیرند! همهِ سرمایه‌های رو‌و‌زیر‌زمینی‌ و هوایی‌ و دریایی‌ کشورش را به تاراج می‌‌برند می‌‌گوید دارایی ناخن انگشت است و باید آن را گرفت! دست و پاهای او را به چهار لوکوموتیو می‌‌بندد که از چهار جهت گوناگون او را جر بدهند و چهار‌پاره کنند می‌‌گوید زهازه! تا کنون یک مقام معظم بودم حالا چهار مقام معظم خواهم شد و در چهار کشور ولایتِ علی‌ وار خواهم کرد و با اسید و چاقو و شیشه و کیهان پذیرایی‌ خواهم شد! من آمده‌ام که مظلوم بروم! نظامِ من نظامِ مظلومیت است! هل من ناصر ینصرنی؟ من تن‌‌ام برای شوم‌ترین بازی‌های مرگ می‌‌خارد!‌ای امتِ بی‌ عرضه! آستین‌هایت را ورچین! می‌‌خواهم مرا و دین و دودمان مرا منقرض کنی‌ و با مقراض هر تکه از جیم و الف‌ام را چل‌تکه..........
آخ! چه کیفی‌ دارد تشیع!
چه حالی‌ می‌‌دهد مظلومیت!
چه لذتی دارد تحقیر و تعزیر و تکفیر و تبذیر و تحشیر و تقصیر و تهدیگ و تحدید و تنبیه و تنقیح و تنقیه و تقیه و تسبیح و تقبیح و تکذیب و تذبیح و تذکیر و صلواتِ بی‌ صاد و با طا‌ی دسته‌دار و تکبیر‌ر‌ر‌ر‌ر‌ر!

۲ نظر:

  1. یا مجیب الجوش
    و یا منادی الخوش !
    آن خایه مال ! به احتمال قریب به محال سر به جَیب تفکرکُری! فرو کرده
    آن جوات! باسوات! بجای دست در دست دوست! در جیب او!
    بجای نوشجای! موی او در زخمگاه گلوی او
    ***
    من چگونه ستایش کنم
    این زنده را که مُرد؟
    من چگونه نوازش کنم؟
    این مُرده را که زیست

    م آزاد

    پاسخحذف

  2. من چگونه ستایش کنم
    این زنده را که مُرد؟
    من چگونه نوازش کنم؟
    این مُرده را که زیست
    :)

    پاسخحذف

باغ‌وحشی که شرنگ سروده است

  خانه  >  خاک  >  شعر  > باغ‌وحشی که شرنگ سروده است تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید      درآمدی بر اشعار حسین شرنگ و شعرخوا...