۱۳۹۳ دی ۲۶, جمعه

باید به اکبر گفت: الله آختونگ!


هیچکس همه نیست که بداند همه تزویر می‌‌کنند!
همه مبهم‌تر از این حرف‌هاست!
چون نیکتر بنگری "همه" در آن مصرعِ حافظ هم، افزون بر خودش(چه دلِ شوخی‌!)شیخ و مفتی و محتسب است که اگر تزویر نکنند تزویر کرده‌اند!
کسی‌ نیست که به تزویرِ همه پی‌ ببرد مگر آنکه خود مزوّر باشد! از این تزویر‌دست است اسلام"شناسی‌"ِ توراتیانِ لیکودین و همدستانِ امروزینِ آنها اوانجلیست‌ها!
ببین چگونه این خاخام‌پاستور‌های خدا به دمِ اسرائیل‌بسته شب و روز اسلام را می‌‌شناسند! آنها از شناختن گاییدن می‌‌شناسند! آنها از هر چه خوششان نیاید آن را می‌‌گایند! طبقِ نصِ صریحِ تورات و فاکینگ‌کالچرِ کاوبو‌ی‌ها! این ارکسترِ گایمان الاسلام فی بلاد‌الکفر را همگایی نژاد‌پرست‌های اروپایی‌، "قدرتِ سفید" تکمیل می‌‌کند که باز هم ریشه در صخره‌-پیتر دارد! همان صخره‌ای که قرن‌ها سرِ انسانِ یهودی را بر آن کوفتند!
آنها هم می‌‌کنند و هم تزویر می‌‌کنند! چرا من باید تزویر چند متجاوز به متجاوزی دیگر را بخرم!  خاخام و پاستور‌هایی‌ که با ارتشِ اسرائیل و لاکهید‌مارتین و دیگرِ جنگ‌افزار‌سازان دست به دعا می‌‌برند شایستهِ تیمّم با غبارِ آبِ کمرِ "اونان" هم نیستند! گورِ پدر و پیر و پیامبر‌شان! گل به روی طفلکی عیسی ناصری!
من از اسلام بدم می‌‌آید برای اینکه دین است! دینی دیگر چون یهودیت و مسیحیت! سه دینی که ثابت کرده‌اند که دوستِ زندگی‌ نبوده‌اند و نیستند و نخواهند بود!
ضدیتِ من با موجودی ژوراسیک‌پارکی به نامِ دین است! نه یک دین! همهِ دین‌ها! جنگِ خاخام و پاستور و آخوند و مفتی به من هیچ ربطی‌ ندارد!
چون نینینیک‌تتر بنگری، روزنفکر‌های بسیاری را می‌‌بینی‌ که روزنشان از نورِ همین سماوات فکر می‌‌گیرد! به همین دلیل هم آنها می‌‌خواهند وانمود کنند که همهِ دین همان اسلام است!
من در تاریکی‌ خودم نورِ اسلام و همهِ دین‌های نوری را به حالِ زندگی‌‌ام زیانمند می‌‌بینم!
این نور همانقدر خطرناک است که طاعون، که ایدز که مالاریا که خشکسالی که دروغ که اشغال که تحریم که دمو‌بمب‌کراسی که جمهوری‌های اسلامی و یهودی و مسیحی‌!
فکر نکن که دومی‌ و سومی‌ نیستند! اگر نبودند که پاستور‌های اوانجلیست‌ها و خاخامِ اعظم یوسف در سیاستِ آمریکا و خاور میانه کشک بودند!
کشک یعنی‌ که تغار‌ی هم هست!
هانس‌ابو‌رشیدِ برلینیِ نو‌مسلسلمان‌کش آمده به موصل و لب‌های سرخ‌اش را قلوه می‌‌کند زلفینِ بلوند‌ش را می‌‌افشاند و می‌‌گوید: صد و پنجاه میلیون ‌شیعه رافضی و مرتد هستند! آنها دو راه بیشتر در پیش ندارند: یا اسلام می‌‌آورند و یا ما آنها را می‌‌کشیم! "به حکمِ انصاف" باید او را از پدربزرگ‌اش رحمانی‌تر شمرد! در نگاهِ نازی یهودیِ آلمانی‌ نمی‌‌توانست برای نجاتِ جان‌اش آلمانی‌ شود!
ما مسلمان‌های الکی‌ این شانس را داریم که راستی‌-راستی‌ با هانس‌ابو‌رشید همدین بشویم!
باید به اکبر گفت: الله آختونگ!





۱۳۹۳ دی ۱۵, دوشنبه


http://royai.malakut.org/archives/2015/01/post_296.html
  دمی پیش روی صفحهِ دوست تازه‌ام محمود ایمانی‌، لینک آن یاد‌نگار‌هِ کوتاه اندر احوال قلمک را دیدم که در "ملکوت" رویایی پخش شده است با شعر‌ی دیگر از من در شماره‌ای دیگر از قلمک‌انترناسیونال و افزودهِ عکس‌های روی جلدِ دو شماره از دو دورهِ زندگی‌ اش!
از دیدن آن و خواندن شعر‌ی از روزگاران باستانیِ خودم بسیار شاد شدم! تو هم لحظاتی فکر کن شادی:


حسین شرنگ-کانادا


اندازه می‌‌افتد
با هر حرفی‌
            سایهِ افتانی
اندازهِ دیگر بر می‌‌خیزد
خاموشیِ افتان‌خیزان را
یکسره آهی از پا می‌‌اندازد
در برهوتی بی‌ اندازه
ناطقه می‌‌افتد با شاعر در راه
حلقهِ چاهی
اندازهِ آه‌

مونر‌آل-۱۹۹۲
شماره ۵ قلمک-دورهِ جدید.

باغ‌وحشی که شرنگ سروده است

  خانه  >  خاک  >  شعر  > باغ‌وحشی که شرنگ سروده است تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید      درآمدی بر اشعار حسین شرنگ و شعرخوا...