۱۳۹۴ تیر ۴, پنجشنبه

چه پایی‌ بر گلوی بسم الله می‌ فشاری


چه پایی‌ بر گلوی بسم الله می‌ فشاری که مرغِ خط چارگوش بخواند
در آغاز غاز بود و نقاش ها طرفِ خوابِ سرخ رفته اند
چه دوری برداشته ای دورِ فشارِ پا تیلیکتیلیک از قفسنبشته مکث بر می‌ داری
نسناس ها از اشرام های حومهِ مدرس برگشته اند وکورپوریشنِ خوشگل ها را یوگاگا می‌ کنند
چه تسبیحی از درشتنام ها گسیخته ریخته ای روی دایرهِ محو
دماغِ یاکوبسون رفته لای عینکِ ویتگنشتین دستِ تودورف از خشتک آیخن باوم  بر مجازِ شقیقهِ کوهن دم گرفته اینجا هذیانِ کدام سنگاگ است والتر
چه کپسولدانشِ هفتاد کارگاه اندری خورده ای زهی بطن
بیست و یک سالِ دیگر یک دو سه پروازِ تخته گازِ هندسه دنبالِ گوشتِ شماره پاره چنان از کیهان مستند خواهی‌ آورد که وحیانیت سرفه خواهد از دخانِ کلهِ خواننده ات پیش از آنکه چراغ را کشته خورده باشد کرد
خوش آن طوطیِ نظام مندِ معنی‌ گریز که از بوطیقای دوپای هذیانگو
فرا ونگونگِ نوزاد و قه قهِ پیر گرفت و دیگر هیچ

۲ نظر:

  1. حسین جان
    بی شعر تو مرگ روز را در روزمرگی می تمرگم!
    سخت مشغول این شعرت ام
    و دیگر هیچ

    پاسخحذف
  2. ای همایونِ گل! از خوشی‌ های جوش این است که خواننده ای به پیگیری و همتمندی تو دارد! رویت را می‌ بوسم! بچه ها را ببوس!

    پاسخحذف

باغ‌وحشی که شرنگ سروده است

  خانه  >  خاک  >  شعر  > باغ‌وحشی که شرنگ سروده است تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید      درآمدی بر اشعار حسین شرنگ و شعرخوا...