شده
بیدار سنگ و باد خفته
خموشی
در برِ فریاد خفته
از
آنچه رفت بر آن رفتهِ پیر
شده
بیداد خسته داد خفته
به
یاد آرید جانِ نغمه خوان اش
که
برده نغمه ها از یاد خفته
ز
مادر زاد تا درگسترد مهر
کنون آن مهرِ
مادرزاد خفته
بتاب
ای مالکِ صبحِ قیامت
که
خورشیدِ مراد آباد خفته
یادشان گرامی , عمر با عزت یاران و خویشان موافق شان دراز
پاسخحذفسپاس از لطفاتای همایونجان! عمرِ خودت و عزیزانات هم خوش و دراز!
پاسخحذف