دو سال پیش، "جنابِ برادر گلایل"(نویسندهِ کامنتی زیرِ "آن" لینک او را به این کنیهِ تر و تمیز تعمید داده بود!)،کارشناسِ تاریخِ احزابِ چپ، به ویژه حکمتیسم، "من مارکس را میفهمم ولی..."،مایاکوفسکیِ موفق(یک کامنتنویسِ دیگر)، کارندهِ بادمجانِ بم زیرِ چشمِ پلیسِ لباسشخصیِ آلمان،عاشقِ آنارشیسمِ کاتالونیایی،تنهاترین مردِ تنهای شبِ هشتاد میلیونی،تنهاتر از یک تکدرخت در بیابانی بی آب و ناعلف،کبوترِ پرکندهِ پراکنده نویس، ارنست همینگویِ عجمِ قطارهای "سرزمینِ هیتلر"(و نه کانت و هگل و گوته و مارکس و نیچه یا "دستِ کم"توماس مان و هاینریش بل و گونتر گراس)،ریشمندِ فکلستیزِ پرهیزگار از هیزیهای خارش از کشوری و خلاصه کسی که نه قهرمان است و نه به چیزی معتقد، و مینویسد تا قهرمانبافی(شاید منظورش نوعی از فرش است!)و اسطوره پرستیِ جاری در فرهنگشان را ریشهکن کند و در عینِ حال میترسد از توهینشدگی،"حقیقت همین است...چگونه میتواند در کشوری دیگر که پلیسهایش هم با زبانی غریبه او را بازجویی میکنند کنار بیاید!"(آخ! طفلکِ زبانغریب!)...برگشت از پلیسهای سرزمینِ خودشان کتک بخورد و امیدوار است با این پراکندهگوییها خستهتان نکرده باشد!
-اختیار داری! چه حرفها!
کفلمهمانِ زورکیِ آن کپسولِ هشتاد متریِ کثافت و گندهگویی و مشنگی و گئورگ لوکاچحسین گیل+شاهرخخانمآبی(رقص و آوازِ پر زد و خوردِ فیلمفارسیهندیوار)و فضلهفروشی و نادانیِ مزمن در لعابِ همهچیزدانی و بدتر از آن، خواندنِ صد و چهل و شش کامنت به استثناِ دو سه تا، از دم افتضاح و مکرر از همان سطر شیکمعروفِ "گلایل" و انبوهی تعارف و قربانصدقهِ خنگ و لوس و خرفتکننده، دقیقا مرا دچار حالِ کسی کرد که انگارناگهان خودِ کهریزک را با روغنِ ترانههای جنابِ برادر گلایل به او فرو کرده باشند و گفته باشند: ببخشید این بخشی از یک نامه بود!
از دیدنِ کامنتهای جدیِ یک دوستِ چپِ بسیارعزیز و "زندهباد آنارشیسم" نوشتنِ یک دوستِ مستعارِ کرد، کهریزکدردم سیصد و سی و سه چندان شد!
جوکناک اینجاست که بیشترین طرفدارانِ این گلایلجات و نجفیآلاتِ مشابه، همین دوستانِ چپ هستند! همین گلایلیستهای بی بو و خاصیت! اصلِ کهریزک توی همین "دشتِ بی فرهنگی"(آخ! باز هم ترانه!)است جانا!
چه حیفِ افسوسجاتی!
* (نود درصدِ مزخرفاتِ بالا از حرفهای خودِ آن کفشرفلمهِ قلم است!الان در پارسی ویکی خواندم که:"در مناطقِ ترکنشین به طورِ عامیانه به جلق(استمنا)کفلمه میگویند که از کف+لمه تشکیل میشود")
* (نود درصدِ مزخرفاتِ بالا از حرفهای خودِ آن کفشرفلمهِ قلم است!الان در پارسی ویکی خواندم که:"در مناطقِ ترکنشین به طورِ عامیانه به جلق(استمنا)کفلمه میگویند که از کف+لمه تشکیل میشود")
معنیِ اصلی:"...چیزی را در کفِ دستنهادن و خردکردن و به دهانر..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر