از خوشیهای من گهگاهدیدنِ شعرهایم در "رندان" است! هر وقت که یاشار شعری از من برای پخش در سایتِ چکیده و بی طمطراقاش درمی خواهد دلام روشن میشود! در درخواستِ او برای شعر با آن یکی دو خطِ بسیار کوتاهِ ملنگانهاش یک سادگیِ خجستهِ کهنغریبآشنایی هست که آوازهبوی آن نیکبختانی را دارد که به قفل میگفتند قلف تا آن دیوِ شاخ و دمنهاندرزبانِ بلخ و قونیه از غزلهای خود قلف بگشاید یادِ آن نامزیرِ پاانداختگان آن ترکانِ تندرخوردهِ خاموشِ کوهاندرونِ برونکاه که خورشیدِ محالِ تبریز در پاسخ به شوخیهای خنکِ برخی از ناترکان خود را یکی از کمترینهای آنان میدانست! کنارِ چنین منشِ بوی خوشبردهِ بی پیرایهای یاشار احد صارمی بر خلافِ شاعرانی از طوایفِ محترمِ "برخی" و "بعضی" که با دیکتهانشاهای ترکهِ انارلازم، ژستِ مترجم و محقق هم میگیرند از شاعرانِ بسیار خوبخوانده و به اصطلاح آپتودیتِ ماست! به ویژه در قلمرو شعر و ادبیات غربی! یکی هست که در هر روزِ تاریخ دنبالِ یک فاجعه میگردد وجودِ چنین کسی اگر چه گاه دلآزار اما چندان نادربایسته هم نیست! باید یادمان بماند که ساکنِ سیارهای با اشرفبیمخهایی پیشبینی ناپذیریم! چه حیف! یکی هم هست که در هر روزی از تاریخ در پی زادروز یا مرگروزِ نامی ست که چیزی به هستی شعر و هنر و فرهنگ یا حتا تکنولوژیِ دوستانه با هستندهها و طبیعت افزوده! مثلا دیروز زادروز نیکلا تسلاِ آذرخشآسا بود و یاشار با عکسی و سطری هستیِ آنکه رقصِ شهابکی در تخمِ چشم چپاش بصیرتِ برقفروش ادیسون را کر و لال میکرد کسی که از والاهنرِ ایستادن برابرِ تمدن دکانداران برخوردار بود را جشن گرفت! من هم در این سطرها کوشیدم که گوشهای از هستیِ آرامِ این شاعرِ دوستِ شعر و این دوستِ خودم را جشن بگیرم! عمرش خوش و دراز!
کاش در این آرایشگاهِ شاعران و خوشگلان و خوشتیپان به اندازهِ مویی از زلفینِ غایب به شعر هم توجه میشد به خودِ شعر که موی کسی نیست! موی دماغِ غیب است!
نامهایی که در بخشِ کامنتها میآورم از سرنشینهای این سفنیه از شعرِ مناند!
زنده باشند!
زنده باشید!
http://www.rendaan.com/2016/01/hossein-sharang.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر