به مریم مطلق
هنگامی که میانِ دیگران هستم
بسته به شمارشان
احساس میکنم که مراهمانقدر
تکهتکه کردهاند
تکهتکه کردهاند
تکههایی که میخواهند با من یک تکه شوند
یکه ای که میخواهم با آن تکهها شوم
تکههای یک روانِ پاک
که زبان و ذهنِ هیچ تکهای را به یاد نمیآورد
شعری که هر سطرش را به یک زبان مرده نوشتهاند
شاعرانی با خودهای کشته
برای خاککردنِ سرعتِ مساله
اسلحهای اوراقشده
میانِ دشها و منها
نخست و سپس
نخست و سپس
باید در جنگی جهانی متحد شد
با سوارکردن حقهِ خطر
همدیگر را حلقه حلقه از زنجیر کم کرد
ای دیگرانام
ای دیگرانام
بازیگرانام
تکههای بازیام
کسی از شما سطری از مرگ
برگی از جنگ
حرفی از زبانها را به خاطر دارد؟
راستی آن یارو که همه
میخواستیم باشیم
میخواستیم باشیم
کی بود؟
خروش وحش بر وحوش فرش
پاسخحذفوااااااااااااااااای
چه کردی ی ی ی ی
تا باز بخوانم مگر همبازی شوم با واژه های باز
واژه های ناز
واژه های راز
ای شاعر شعرهای طناز
هیها هه....دمات توپ اژدرا!
پاسخحذف