به درختی در انسان: فرهنگ مهیمی
-"همه جا هست و نیستی
نه برگی نه شاخهای
نه خرسی غنوده در سایهات
نه خوانده سهرهای بر سرت
با منطقِ تبر و ارّه
خطِ میخیِ چکش
مرا میزنی می نویسی از سر
میخوانی
کتاب و صندلی و میز
چوبه و چارپایه
بی آواز و میوه
میروی میآیی میروی
با دو پای بی ریشه
بی درنگ
چه آوارهای!"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر