برداشتم زخمی از تن
بر تنی از زخم
گذاشتم
کله
پا بر کله
از پلکانی از کله
بالا رفتم
بالا رفتم
بالای کلهمنار
از ریختام
ریختم
ریختم
گریختم
خانه > خاک > شعر > باغوحشی که شرنگ سروده است تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید درآمدی بر اشعار حسین شرنگ و شعرخوا...
آوردهاند که هر روز میرفت پای کوه، در گوشهای از آن، جایی را به چشم میگرفت و روی سنگِ درخشان، کسی ذغالی میکشید و در آن فرو میکرد و چنان پس و پیش میشد که کوه میجنبید آنگاه میایستاد تا کوه به دلخواهِ خودش کس بدهد و نعره و دود و گدازه از سرش برخیزد و روزِ دیگر که باز میگشت کوهکی کنارِ مادرکوه به او سلام کرده میگفت: بابا! من بستنی میخوام! پفک نمکی میخوام! پپسی کولا میخوام!
پاسخحذفhttp://www.iran-ghalam.net/1395/03/12/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%B9-%D9%88-%D8%B3%D9%87-%D8%AA%D9%81%D9%86%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B4/?print=1
پاسخحذفدیوانه از مهماناش پرسید : اگر عصببگسلد دیو چه میشود؟ آدمیانه؟
پاسخحذفدیو زیر لب گفت: این خانه جای من نیست!
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/06/160611_l13_shah_betrayed
پاسخحذف