بارها از خودم از خودداری حماسیِ خودم در شگفت ماندهام که چگونه در این چند دههِ گذشته سکانِ مردانگیام را در عنفوانِ قیامآنوقتها که به استرهای که با آن ریشام را میتراشیدم خیره میشد یا زمانی که سرافکنده از پیادهرویهای متفکرانهِ من در دریاها و رودخانهها تکانتکانخوران چرت میزد از بیخ نبریده و از سیارهِ زمین به فضای بیکرانه پرتاب نکردهام!
صدایی درونی از پشتِ پنجاه و هفت سال به من میگوید:
شرنگا! تو شایستهِ اعتمادِ آفتاب و زمین و شمسی خانمی!
هنوز دیر نشده!
این کارد را بردار و "آن"آپاندیس"ِ برونیِ تلوتلوخورِ بدخواب و بیداری را از ریشه ببر بینداز به آندرومد سپس ببین چه میشود!
https://themuslimissue.wordpress.com/2016/08/21/syria-isis-arm-nour-al-din-al-zenki-jihadi-propaganda-hits-the-bleeding-hearts-of-dhimmi-world-media/
پاسخحذف