جارِ شقراست و چیپچپ در بازارِ آینده فروشان:
هندوانه به شرطِ چاقو بخور!
-آخ!
بخر!
-آخ!
ببر ببر حالاش را ببر!
-آخ! آخ! آخ!
این خونِ من است یا هندوانهای در اعلامیهِ جهانیِ آیندهای اعلامیهای؟
-راستماستمالیست است او
کمواومانیست است
او ما نیست!
.
پاسخحذف,
,
.
http://www.bbc.com/persian/arts-37871383
پاسخحذفhttp://www.rezaghassemi.com/erotisme.8.htm
پاسخحذف
پاسخحذفجهد بر روی و منكوبم نماید
به زیر خویش كُس كوبم نماید
..
كُسی چون غنچه دیدم نوشكفته
گلی چون نرگس اما نیمه خفته
برونش لیموی خوش بوی شیراز
درون خرمای شهد آلود اهواز
...
كُسی بشاش تر از روی مؤمن
منزه تر ز خلق و خوی مؤمن
كُسی هرگز ندیده روی نوره
دهن پر آب كن مانند غوره
كُسی برعكس كُس های دگر تنگ
كه با كیرم ز تنگی می كند جنگ
...
بلی كیر است و چیز خوش خوراكست
ز عشق اوست كاین كُس سینه چاكست
...
به كُس دادن همانا وقع نگذاشت
كه با روگیری الفت بیشتر داشت
...
بلی شرم و حیا در چشم باشد
چو بستی چشم باقی پشم باشد
اگر زن را بیاموزند ناموس
زند بیپرده بر بام فلك كوس
...
زن رفته « كولژ» دیده « فاكولته»
اگر آید به پیش تو « دكولته »
چو در وی عفت و آزرم بینی
تو هم در وی به چشم شرم بینی
...
آن کلمهِ پرولتاریایی یا بورژوایی یا خرده بورژوایی یا جامعهِ بی طبقهِ توحیدیایِ واژن، که بر خلافِ پندارِ شما، فارسی هم نیست را کسانی به کار میبارند که چون شما دغدغهِ پرهیز از لمپنپنداشتهشدن دارند! من اهلِ چنین دغدغههایی نیستم! زبانی که به کار میبرم همانی نیست که دلخواهِ مترجمهای شیکسرشت یا خوانندههای فرهیختهشان است! کس را از سوزنی تا سنایی تا جلالالدین بلخی تا عطار تا عبید و تا همین نزدیکی-های خودمان، ایرج میرزا، بی هیچ "کراهت" و احساسِ وولگریته و لمپنیسمی
گر جماع اینست بردند این خران
پاسخحذفبر کس ما میریند این شوهران