در پاسخِ این فرستهِ دوستام راضیه در تلگرام:
...
این "زیاددیده" ایندفعه حواسش نیست که ممکن است چنان چیزهایی ببیند که از دیدن چشمهایش در آینه پشیمان شود: چاه در پیش و چاه در پس!
حکومت و ملت دست به یکی کردهاند که ایران را بفرستند روی هوا، از طرفی کارد به استخوانها رسیده و از طرف دیگر گروهی انقلابِ محمد بن سلمانی،نتانیاهوییترامپی راه انداختهاند و فکر میکنند ایندفعه دیگر پیروزند!
خاور میانهِ امروز هیچ پیروزی ندارد مگر اسرائیل!
خامنهای ابله و آخوندها و پاسداران دزد هارش از یاد برده بودند که ایرانی در پایان هر دههای باز بر میخیزد حتا اگر بداند که باز با پوزه بر زمین میخورد!
خطرناکترین کار در برخورد با این خیزش رفتارهای احساسیِ سرودیرجزی و نستوهمآبانهِ پیشین است!
ایران دارد رو به پرتگاه افغانستان، لیبی،عراق و سوریه میرود و ایرانیِ این بار، ایرانی گرسنهای ست که تنها چیزی که برایش مهم نیست فردای تاریخی است!
سرنگونی خامنهای هم ما را سرفراز نخواهد کرد، سرنگونی از خامنهای بدتر هم عراق و افغانستان را سرفراز نکرد ولی دستِ قصابهای ایرانِ تاریخی-جغرافیایی را باز و دراز خواهد کرد!
بترس از روزی که بازار برده فروشی، شهرهای ما را هم مدینه مطهره کند!
باز هم میبینم که "روشنفکران"ِ ما "پیشگام"ِ پرتابِ ملی به پرتگاهاند!
مریم رجوی، آخ! مریم رجوی و ولیعهد، آخ! ولیعهد غنچههای نشکفته پرپرِ آلِ سعود و آلِ داوودِ تقلبی!
سرانجام بی فردایی تاریخی با دریدهترین حالتِ ممکن گریبانِ ما را گرفت!
دشمنانِ ایران هم در همین لیستاند!
جهان دارد کورکورانگی در بنبستِ خودش را عربده میکشد!
من به این دلیل از همهِ کوششهای مجازی دست کشیدم که در این خودکشی تازه شرکت نکنم: دیدنِ رسیدن به اینجای امروز اصلا کارِ دشواری نبود!
بیچاره کودکان و شهرهای دمِ بمب و فلجِ الکترونیکی و بارانِ کروز!