۱۳۹۶ آبان ۱۷, چهارشنبه

دقیقا همین الان


دقیقا همین الان که داشتم این ویدئو‌ی رقصِ کودکانِ آفریقایی را نگاه می‌‌کردم یکدفعه دیدم پرنده‌ای بزرگ آمد روی نردهِ بالکنِ آپارتمان‌ام نشست خیلی‌ آهسته سرم را برگرداندم چه دیدم؟
یک عقابِ زیبا با چشم‌های سبزردِ درشت، نگاهِ بیباکِ گردان، منقارِ چنگکیِ نیرومند و بالاتر از همه حضوری اوجی، آسمانی!
در آن لحظه ناخوداگاه گفتم امیدوارم که پیامِ بزرگی‌ برایم آورده باشی‌، زمزمه‌ام به پایان رسید و نرسید که آن پیکِ فرخنده‌فال پرید!
هنوز درون‌ام دارد از خوشی‌ موج‌های گرد می‌‌پراکند!
هر روز عقابی بر نردهِ بالکن‌ات نمی‌‌نشیند آنهم بر نردهِ بالکنِ کسی‌ که روزها می‌‌خوابد و امروز نخوابید انگار چشم به هوا‌ی پیامی بود:
ای دلِ غافل، پیامِ بزرگ، خودش بود!

۹ نظر:

  1. پیام بزرگ خودتی حسین جان دل ام برات تنگه، دوستانی که از ارادت من به تو با خبرند جویای احوال ات هستند، سرخوش و سرزنده و همچنان خلاق باشی·فدات

    پاسخحذف
  2. پیام بزرگ خودتی حسین جان دل ام برات تنگه، دوستانی که از ارادت من به تو با خبرند جویای احوال ات هستند، سرخوش و سرزنده و همچنان خلاق باشی·فدات

    پاسخحذف
  3. حسین جان از تو می دزدند !

    "بیانیه‌ی گبر پیرِ پرهیزکار"
    به جوان پیغمبر‌شیوه‌ی موسوم به مادام علویه:
    ای مادام‌علویه! تو همین حالا‌ش هم هیچ خوشبو‌گهی نیستی‌! چرا؟
    به دلایل این مترادف‌پنداری‌ها:
    فیسبوک=نمایشگاه رختِ چرک‌های یک دو سه ...هزار ساله
    لپ‌تاپ=تغار رختشویی آبا و اجدادی
    استاتوس=کنفرانس تخمه شکنی توام با اخ و تفِ سر کوی ناکامی
    آزادی بیان=سونامی نیش و گوشه و کنایه
    آزادی اراده=سوزن به ملاج بچه‌ی همسایه زدن
    جسارت= جر‌دادن خشتک حریفان مجازی
    کامنت=مچکرم مچکرم مچکرم عژیژم که فقط با من هستی‌ و خواهانِ نیستی‌ِ هر که با من نیست
    بوکوفتسکیسم مزمن=چسناله و تفنامه‌ی مدیریدم به هر چه خوش‌ام نمی‌‌آید
    مظلومیت شیعیِ خاتون‌وار=خماری پس از یک دو سه فصل کش بی‌ نقطه با ضمه‌دادنِ شتابزده‌ی ناشی‌ از چشم و گوش‌بستگی ابدی
    ارمغان سرنوشت=شام ننه من غریبِ غریبان‌ام ببین چه آتشی افتاده در گریبان‌ام
    غرب= بیت الهجران...تف توش!
    شرق= چقدر نوستالژیک‌ام واسه اون سبیلا‌ی کلفتی‌ که ازشون وفا و فلسفه و شعر منحطِ تو مایه‌های نیهیلیستی می‌‌چکید و بوی خلاب قمصر می‌‌داد
    آرزو=اغتشاشیدن تو دنیا
    تفمینیسم تخته‌گاز= من سیبیل می‌‌خام آلت مداخله می‌‌خام چاقوی ضامندار می‌‌خام نوچه می‌‌خام نفسکش می‌‌خام می‌‌خام همه جا رو قروق کنم ببینم کی‌ میتونه جلو‌م در بیاد! آهای! نامردا! یه چیزی بدین پاره کونم!
    سکس‌اپیل=پس چرا همه‌ی بشریت آب قمرشو توی شکم این گربه‌ی ملوس خالی‌ نمی‌‌کنه مگه ما از مادموازل عصمت‌سادات کمتریم؟
    لطافت=نازم و پنجول می‌‌کشم
    عشوه=معدن لگد‌های استتار‌شده
    عشقبازی=مقدمه‌ای بر جنگ جهانی‌ سوم
    عشق=جام چل‌کلید وصال در سقا‌خانه‌ی خصوصی
    دوستی‌=موضوعِ قهر قهر قهر تا قیامت
    حافظه‌ی عاطفی=حذف‌ات می‌‌کنم حذف‌ات می‌‌کنم حذف‌ات می‌‌کنمممممممم ها!
    جوانی=هیز‌مسلمانی پرهیز‌کارانه=زیرجلکی شراب ملک ری از گبر و یهودی و ارمنی ستاندن و زیر پر شال تپاندن و کنج خرابه‌ی مغان زهر‌مار‌کردن و در کوچه باغ‌های عربده زوزه‌ی ابو‌عطا کشیدن و خجالت نکشیدن از تبعیضی که سراسر شعر و ادبیات دار‌الایمانِ اسلامی تو را با این اراجیف پیامبر‌پسندِ دیگرستیز آلوده:
    در جوانی پاک بودن شیوه‌ی پیغمبری ‌ست
    ورنه هر گبری به پیری می‌‌شود پرهیزکار
    راستی‌ مادام علویه تا حالا کدام جوان گبر بی‌ پرهیزی به تو یا روسری یا توسری گفته به روی تو اسید پاشیده تیغ‌کشیده تو را سنگسار کرده به تو شلاق زده و تو را کشان‌کشان به کهریزک و سپاه و بسیجِ گبر‌ها برده و با تو آن کرده که همدین بی‌ آزرم تو کرد و می‌‌کند؟
    با عنوان مادام و داشتن لپ‌تاپ و نوشتن استاتوس‌های پر‌لایک کسی‌ یک‌شبه تبدیل به "ب ب گربه‌ی وحشی"ِ جوان نمی‌‌شود. همین الان هم بریژیت باردو‌ی هفتاد‌هشتاد‌ساله از نسل زینب‌خاتون‌هایی‌ مثل تو جوان‌تر است.
    حقا که از مردِ مسلمان یک سبیل و یک آلت مداخله و یک ضامندار کمتر و کمتر و کمتری!
    به قول خودت: ایش!
    #نامه_علويه_عالي_جناب_پ

    كانال عوراني:@amirmasouminh3

    پاسخحذف
  4. سلام و دم‌ات گرم همایونا!

    مرسی‌‌ها از مهر و یاد، من هم با مهر به یادت هستم!

    متوجه نشدم از من چه چیزی را می‌‌دزدند!

    من بچهِ نخلستان‌ام، مردمِ باغدار به شدت به این باورِ دیرینهِ سینه به سینه رسیده پایبند بودند: اگر کسی‌ به باغ اندر‌آمد و از میوه‌های آن به اندازهِ یک شکمِ سیر خورد و رفت، مهمان است و نوشِ جان‌اش، اگر برد دزد است و کوفت‌اش با‌د!

    حالا این دزد کیست و به کدام جنگل زده؟

    فدات!

    پاسخحذف
  5. حسین جان همین اکانت)عورانی در کانال تلگرام که اینروزها در ایران طرفدار فراوان دارد یارو این نوشته ات را بدون اشاره به نام نامی ات نشر کرده که یعنی کار خودشه هاها

    پاسخحذف
  6. به تخم‌ات! ;)

    حتما نیازمند بوده!

    او بوی چندانی از هنرِ نوشتن نبرده ولی‌ بسیار پرنویس است: نشانهِ نخواندن!

    فحش و فضیحت که دیگر تقلید ندارد باید خودجوش باشد!

    حالا امیدوارم در این زلزله‌ در امان بوده باشد!

    پاسخحذف
  7. اگر می‌‌توانی‌ لطف کن لینک صفحه را بفرست من گشتم ندیدم!

    پاسخحذف
  8. " لعنتي! گفتم اين راهش نيست! "
    -" تو پيشنهاد بهتري نداشتي!
    بيست و پنجم فروردين نود و پنج
    #امير_معصومي_امونياك
    كانال عور/اني:
    نويسنده؛. كانال عوراني:
    https://telegram.me/amirmasouminh3

    پاسخحذف
  9. دم‌ات گرم، باز هم نیافتم!

    اهمیتی ندارد!

    پیداست که خوشبختانه زنده است و زلزله به او آسیبی نزده!

    هیهیها...پس دست‌اش کٔج است!

    پاسخحذف

باغ‌وحشی که شرنگ سروده است

  خانه  >  خاک  >  شعر  > باغ‌وحشی که شرنگ سروده است تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید      درآمدی بر اشعار حسین شرنگ و شعرخوا...