۱۳۹۹ شهریور ۹, یکشنبه

سزد گ


سزد گاو وحشی گَر
واو خود بگاید
بشاشد در شیر خود
بشکند شاخ خود
علف‌های مرغزار را
بپیچد در آن
با گاز گوز خود
بیافروزد
بدودَد
بخندد به دود کباب نیاکان
بخواند گاو‌ یَشت
بر پوستِ گاو نخستین
و به گاو اهلی بگوید آدم!
تو هیچگاه گاو نمی شوی!


۱۳۹۹ مرداد ۳۰, پنجشنبه

سلام ع

سلام ای عبد‌و‌ی خوش،
مو نادونوم تو تا حالا چه رمانونی ت خونده تا برم تو گردش خونِ نخونده وونت.
مو تا همی‌ پونزده-بیست سال پیش شمار فراوونی رمانوم خوند و خیلی‌ خوشحال‌و‌م که یه کاروم که چون رمان به آدم گشودگی دید، فرهنگ، حوصله و احترام به دیگرون یاد ادهه!
مو تو هما ساعت اول اتاهوم بفهموم کسی‌ که خویشی آشنا بودوم چکده رمانی خونده یا اصلا نشخونده!
مردم رمان‌خون، البته اگه کنار‌ی چیزون دگه هم بخونن چه بهته، آدمون شگفتی‌شناس، دیگری‌دوست و خوشرو و گرمن، به خاطر اینکه تخیل ورزیده و و حواس تیزی دارن که ‌ای زبان به زندگی‌ و بر عکس، جریان داره!
کسی‌ که کتاب مقدس(عهد کهن و عهد جدید)قرآن، هزار و یک شب، و کتابونی مثل امیر‌ارسلان نامدار، سمک عیار، خاطرات حاجی بابا‌ی اصفهانی‌ و خلاصه هنچی کتابونی بخونه و بعد برو سراغ ادبیات مدرن، به ویژه رمان، به ویژه‌ته آغاز رمان، دون کیشوت قرن شونزدهم سروانتس و بعد "ژک قضا و قدری" دیدرو و کارون دگه ش، که به فارسی خوشی‌ هم ترجمه بودن و پیگیر کارون دگه هما مترجمون ببو(مثلا محمد قاضی که گنجی رمان ترجمه شده داره یا عبد‌الله کوثر‌ی و چندین مترجم درجه یک دگه) غرق قرن نوزدهم ببو، بالزاک فرانسوی و چارلز دیکنز انگلیسی، و مارک توین آمریکایی‌ بخونه و با کله بکهه تو دریا‌ی ادبیات روسی: پوشکین، تولستوی، ترگنیوف، داستایفسکی(به ویژه برادران کارامازوف که سعید دارتی و یادشت‌های نویسنده زیرزمینی و خاطرات خانه اموات و جنایت و مکافات و ابله و جوان خا‌م و شب‌های آرام و...)چخوف، و گنجارف(ابلوموف)و بعدا بولگاکف، آ گنوگِ کبیر، به ویژه مرشد و مارگریتا ش، دن آرام شولوخف...بخونه و بخونه و بخونه و در باره بعضی‌‌ای یه نویسنده وون کنجکاو ببو و بخونه و برو سراغ کارون کافکا و نابوکوف و فاکنر و همینگوی و توماس مان و خلاصه هما طوری که مردم خوراک اخورن و تبدیل به ویتامین و پروتئین ابو تو بدنشون، تن ادبی‌ ش درست و پاکیزه‌خوراک ابو و تا آخر عمر‌ی سراغ کتاب چرند نارو و با خوندن ده پونزده سطر یا ده پونزده صفحه ‌ای هر کتابی‌ ادونه که آیا باید ادامه ش بدهه یا نه، اگه نوشتن تو سرشتی ببو، حتما استعداد خود‌ی سرسری ناگره و ز‌و به نخستین سطر‌و‌ن یا قصه وون یا کتابون خود‌ی خرسند نابو و به خوندن و نوشتن به چشم کاری جدی‌تر ‌ای شخم‌زدن زمین فکر اکنه و اگه پیگیر و کوشا و سیری‌ناپذیر در یاد‌گتن ببو، بسیار ممکنه که بتاهه کاری درخور و شایسته فکر و فرهنگ و تمدن، به هما معنا‌ی چیزی که باید بسازی ش یا ساخته ش بازسازی کنی یا پیوسته ایشی پرستار‌ی و نگهداری کنی، به هستی‌ بیاره و چیزی بر چیزون بیافزایه و متوجه ببو که نوشتن نو شدنه، پوست‌گستنه و کاری یه در‌ شان خداوون و دیوون و خلاصه گنوگون گهورت تاریخ!
یعنی‌ بوف کور هدیت م بنویسوم؟
شازده احتجاب، هوشنگ گلشیری و کل کارونی
سنگر و ققمه‌های خالی‌ و ملکوت بحرام صادقی
کتابون بزرگ علوی و صادق چوبک
خوندن ابراهیم گلستان به ویژه اسرار گنج دره جنی‌
کتابون شهرنوش پارسی‌ پور به ویژه طوبی‌ و معنا‌ی شب
کتابون غزاله علیزاده به ویژه خانه ادریسی ها
هشتمین روز زمین، شهریار مندنی پور(یه رمان کوتاه عالی‌، به لهجه جایی‌ در حومه لار و گراش نوشته بوده و نود درصد‌ی همانند روباری خومونه)
کابوس اقلیمی، پرویز زاهدی(‌ای رمانون بسیار عالی‌ ایرانی‌)
یه لیست اتاهه سر به فلک بکشه...
حالا چند تا ‌ای یوون بگیر و بخون تا بعد به نوشته وون دیگرون بپردازین!
ببخش  اگه چیزونی ت خونده و نومشون نوشمنه(...امیدواروم که یه جایزه‌جات به تو خیانت‌نکنن و ‌ای تو ‌ای جویایی و کنجکاوی و تشنگی بی‌ پایان خوندن و ورزش اندیشه دور نکنن)
تو ایران امروز، افراد ز‌و احساس استاد‌ی اکنن و یه بدترین دشمن استعداد‌شونه!
استعداد نیاز به آموزش و پرورش داره!
دکون ادبیات دولتی فقط دنبال تولید و فروش بنجل تبلیغاتی‌ خود‌شنه و توجه چندانی به استعداد و توان آفرینشی نویسنده وون نداره!
نویسنده بسیجی‌(گل به روی تو) بسیجی‌ هه ولی‌ الزاما نویسنده نهه، برای همی‌ نویسنده وون رژیم رو دستی‌ با‌د کردن و فقط با خرج کلان دولتی و خریدن کتابون‌شون توسط خود دولت، ظاهر پر فروش دارن وگرنه گیشتر‌شون مالی نهن!
یه چیزون نانویسوم که تو ذوق تو بزنوم بر عکس، قصد‌و‌م توجه دادن تو به شوق و ذوقی متفاوته!
اگه واقعا اهل نوشتن ببهی، با تکیه به استعداد و نیروی خودت ادامه ادهی، البته مهمه که آدم منتشر ببو، ولی‌ اگه کار کار ببو، با منتشر‌نبودن ‌ای بین نارو!
چاپ اول بوف کور، پنجاه نسخه با پول خود هدایت در بمبئی منتشر بو و گیشتر نسخه وونی هدایت برای یه و آ رستا!
یادت ببو: با کوشش و شکیبایی، شکوفه تبدیل به میوه ابو، به همی‌ سادگی‌!
.......
پدرو پارامو، خوان رولفو
مرگ آرتمیو کروز، کارلوس فوئنتس
مرگ و پرگار و هزار تو،  خورخه لویس بورخس
کوینکاس واترییل، خورخه آمادو
آقای رئیس جمهور، شیطان سبز، توروتومبو، میگل انخل آستوریاس
سور بز، ماریو بارگاس یوسا
جاودانگی، میلان کوندرا
پاییز پدرسالار، گابریل گارسیا مارکز
برف کوهستان، و زیبایی‌ و اندوه و هزار درنا، یاسوناری کاواباتا
اسم من قرمز است،  اورهان پاموک
شهر‌های نمک، عبد‌الرحمن منیف,مو رمان یه نویسنده عربستانی(یمنی‌تبار)م به انگلیسی خونده و احتمالا به فارسی هم ترجمه بوده. کتاب جونی یه چون تمام یه کثافت‌کاری القأعده و اسلامیسم انتقامی پیشبینی‌ اکنه...
اگه اویتت همیشه حضور زبان در صمیمانه‌ترین حالت خودی حس کنی،‌ای غیبت غفلت نکن!
نمک ادبیات، همی‌ بی‌ بی‌ گوزک پخش و پلا تو پچپچهِ شبانه‌روزانه مردمه!

قوم و خویشون خومونم نوم خدا در یه زمینه هر کدوم شکپیری زیر زبون دارن!
یه کتاب بی‌ پایانی دگه هم هه که فکر کنوم‌ای همه کتابون مهم‌تره و خوی گوش خونده ابو: دور و بر همه ما یکی‌ دو تا یا چندین تا قصه گوی درجه یک شفاهی‌، سید‌احمد خدا‌بیامرز، یکی‌ ‌ای هماوونر که اتاهست اتفاقون مهم روزگار خود‌ی با قدرت یکی‌ ‌ای بهترین نویسنده وون دنیا به داستان بکشه. یه آدم داستان‌گوی مادر‌زادر، چیزی که اتفاق کوتر در گلوی یه آدم تبدیل به هنر ابو!
شاهکار‌ی روایت قتل عبد‌الله عقیلی خدا‌بیامرز‌ر!
مو هنو یاد‌منه خوی جزئیات نازکی که فقط کسونی که سر موگ رطب‌شون خورده و آواز‌شون خونده و روتن تو رویا‌ی بیدار‌ی ادونن!

یاد آ باغبان چشم و گوش، شوی خاله عزیز‌و‌م و خالوی باوای عزیز‌ت عزیز شاد!
ندرت

باغ‌وحشی که شرنگ سروده است

  خانه  >  خاک  >  شعر  > باغ‌وحشی که شرنگ سروده است تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید      درآمدی بر اشعار حسین شرنگ و شعرخوا...