آهای غار
غارِ یاریهای نخستین
دائرهِ سرخداغِ زبانهور از
قصهها و آهها و نگاهها
ترس و شگفتی
مهر و درشتی
سایهِ دیشب
آیهِ فردا
اگر آینده میدانستی
اگر گذشته میتوانستم
اگر اکنون در تو بودم
اگر آپارتمان همان خوابِ شومی که در تو دیده بودم بود
برابر جعبهای آکنده از جنگها و قحطیها و خون و خاکستر
دیشب خودم را به سگوش نامات گره میزدم
فسیل میشدم نمیگذاشتم زمان
سوارم شود تا لبِ گول
پیادهام کند توی دا