Alborz Zahedi
19 décembre, à 12:41 ·
این آغاز ماجراست. خشمی چنان
در میان انبوه مخالفان «بشار اسد»، قصاب دمشق موج میزند که این ترور، این
فریادها و این گلولهها تنها نشانهای کوچک از آن است. «سوریه را فراموش
نکنید، حلب را فراموش نکنید». «ما در حلب میمیریم شما اینجا بمیرید».
مهم
نیست قاتل ترک است و وابسته به کدام جریان سیاسی. او مخالفان بی شمار اسد
را در این «اجرا»ی پستمدرن ترور نمایندگی میکند. این اللهاکبرها که از
این حنجره زخمی بیرون میجهد را هم چند نوروشنفکر وطنی میتوانند به داعش
منتسب کنند یا با وصل کردنش به سعودی و اسراییل و ناتو خیال خودشان را راحت
کنند. اما جهان بر مدار خودش خواهد چرخید. مخالفان دیکتاتور تنها چند
مزدور سعودی نیستند. تمامی روشنفکران سوری، دانشجویان و آزادیخواهان سوری
که از جنایات اسد به تنگ آمدهاند حالا مجبور هستند کنار رژیم مرتجع و کثیف
«سعودی» بایستند، چرا که روسیه و آن متحد دیگرش که بخش مهمی از بودجه
مملکت ورشکسته و فقیرش را صرف دفاع از دیکتاتور برای پیشبرد اهداف
استراتژیک کرده است، پشت اسد ایستادهاند. این زخم تازه چرک کرده است و
چرکش خاورمیانه را فراخواهد گرفت.
بیسابقه است که جریانهای روشنفکری
سرزمینی با تکیه بر پارادایمهای رئالیستی و امنیتی با دولتشان یکی شوند و
از دخالت نظامی در سرزمینی دیگر و علیه مردمی دیگر دفاع کنند. هرچند ظهور
این جریان عجیب که در هیچجای جهان همتا ندارد بیارتباط با جریانات سیاسی
نیست که در واشنگتن با دلارهای اسراییل و عربستان از تحریم علیه کردن مردم
ایران دفاع میکنند. این یعنی ورشکستگی در تمامی ابعاد و در تمام جبهههای
سیاسی و فکری یک جامعه. زمانی که روشنفکری با توجیهات پا در هوای
رئالپلتیک از پیروزی اسد خوشحال میشود و سور عزای مردم سوریه را کنار
حامیان و مزدوران دیکتاتورها به سفره مینشیند، خشم این تروریست جوان نیز
بیشتر قابل درک میشود. خاورمیانه آبستن خشونت های هولناکیست. خدای کهنِ
خاورمیانه خودش به قربانیانش، تمام قربانیان این جبر تاریخی و جغرافیایی
رحم کند.
پانوشت: جنگ جهانی اول از ترور یک سفیر آغاز شد.د"
+
-...
Alborz Zahedi.... از طرفی هم ترور سفیر توسط یک بیگانه
یعنی چه؟ ترور سفیر روسیه به عنوان دشمن مردم آزادی خواه سوریه، چه مشکلی
دارد؟
.
.
Sourena Hashemi
البرز جان عضو پلیس ترکیه سفیر رو ترور کرده بعد از آزادی خواهی و مظلومیت
سوریه میگی؟ این سوریه و مخالفانش چطوری یا ترکن یا چچنی یا سعودی؟ کدوم
حنجره ی آزادی خواه بعد ترور الله اکبر میگه؟ .
Alborz Zahedi وا! الله اکبر رو آزادی خواهان نمیتونن بگن؟
آزادی خواه نمیتونه مسلمون باشه؟ یارو پشت مردم سوریه ست و مهم اتفاقی ست
که افتاده و سفیر کشور دشمن رو کشته. این روایات منو یاد روایات حول ندا
اقاسلطان میندازه"
.
Zahra Izadbin من هم از سفیر عربستان متنفرم. اجازه ترورش را با یک الله
اکبر یا زنده باد آزادی دارم؟ تبدیل به قهرمان خشمگین خسته از ظلم می شوم؟
این ملت خسته از ظلم اسد، چرا همت نمی کنند به سفارت سوریه در تهران حمله
کنند یا سفیر سوریه را یک جایی در ایران با فریاد زنده باد آزادی بکشند که
ریشه ظلم در دنیا خشک شود.
.
این چه استدلالیه؟ معناش چیه؟ واضحه که نمیشه در ایران سفیر سوریه رو ترور
کرد؟ خودتون یه بار با صدای بلند بخوانید.
.
Zahra Izadbin ولی در ترکیه می شه سفیر روسیه رو کشت؟
.
Alborz Zahedi اصلا دنبال اثبات چه چیزی هستید؟ بله. راحت تر میشه ترورش
کرد. مهم اینه که سفیر روسیه دشمن آزادی خواهان سوری بود و در جنگ حلوا
خیرات نمی کنند. شما چرا از سفیر عربستان نفرت داری؟ جلوی نفرتت را بگیر.
مگر عربستان مثل سپاه پاسداران مردم کشورت را به رگبار بسته؟
.
Zhe Sadry تروریست جوان! بر وزن مبارز جوان مثلا؟! هم باور دارین تروریسته و
هم خواستین ازش آدم خوب و مظلوم بسازین؟
.
Alborz Zahedi تروریست که بالذات بد نیست دوست عزیز. چهگوارا هم تروریست.
حمید اشرف هم تروریست. تروریسم لزوما محتوای غیرقابل دفاعی نداره
J’aime ·
Répondre · 19 décembre, à 14:48
...
من بیهوده این کامنتها را برای تو کپی-پیست نکردم:
پنج تن از از اهالی فرندلیستِ من در فیسبوک، این تروراللهاکبرنامهِ سر تا پا چرکینِ چنگِ واژونزن را لایک کردند!
از
سه تنِ آنها چشمی نداشتم ولی دیدنِ نامِ یک دوستِ ژرنالیست،
فمینیست و کوشندهِ حقوقِ بشر و حیوانات) و یک دوستِ اندیشمند و
گونهای از چپِ نواندیش با اتیکت و کلاس و نزاکتِ بسیار بالای اندیشگی
و نوشتاری) مرا واداشت تا صدها کامنت و زیرکامنتِ زیرِ آن پست را
بخوانم: چندین ساعت!
از آن کار پشیمان نیستم چون مدتهاست که به جای رمانخوانی کامنتخوانی میکنم و بارهای بار هم خیرش را دیدهام!
آنهمه
کامنت را خواندم که از سویی با منشِ آن نویسنده در پاسخهایش بیشتر آشنا
شوم و از سوی دیگر یکدله که آنچه او در متنِ بنیادی نوشته از سرِ ایهام و
تاویلانگیزیای هرمنوتیسینپسندانه نبوده و شگفتی من از لایکِ آن دو
دوست زیرِ چنان متنی سرسری نباشد!
,
در یمنی ریشِ منی
در حلبی خویش منی:
اهالی"صنعتِ
حقوقِ بشر"که با دیدنِ لنگِ زخمیِ مورچهای در باغچهِ خانهشان در
سرِ خود آژیرِ آمبولانس میشنوند وقتی پلیسِ ضدِّ شورشِ یک حکومتِ
اسلامیِ کودتادرکودتاییِ پانترکیستاسلامیست در روزِ روشنِ یک
گالری، سفیرِ کشوری با وزنِ روسیه را الله اکبرگویان و با تکرارِ شعارِ
منحوسِ اخوانالمسلمین، ترور میکند و نویسندهای آن "اجرای
پستمدرن"را ماستمالی، ناگهان چنان دچار احساساتِ ملودراماتیک میشوند
که یادشان میرود لایکزدن زیرِ چنین نوشتهای پا گذاشتن روی خونِ یک
انسان است و به شتابانگیختنِ ماشینِ جنگی که دودش دیگر جهانگیر شده
است:"
,
آیا این ذهن و زبانسوزترین گونهِ دابلاستانداردخوئی نیست؟
آن مانورِ آخرالزمانی آلِ سعود پیرامونِ ترورِ سفیرشان در واشنگتن را به یاد داری؟
به یاد داری که چگونه جیمالفیانِ بدنام در پیشینهِ رفتار با سفیر و سفارت را انگشتنما کردند؟
و در بوق دمیدند حمله به سفارتِ بریتانیای صغیر و سپس عربستان را؟
و
سفیرِ آمریکا در لیبی را که چگونه روزی چند پس از خرسندچندکزدن بر
جسدِ تکه پارهِ قذافی، کشندگانِ همان کشته یعنی مرگگماشتگانِ خودشان و
ناتو، به او در سفارتخانهاش تجاوز و او را پاره پوره کردند و سوختند؟
کیلاریهلینتون: "آمدیم دیدیم او مرد...ها هاها ها!"(ویدئو در بخشِ کامنتها)
چند
تن از این البرز زاهدیها، این دانشآموختگان و دانشجویانِ پیشین و
پسینِ لیبرال، این فیلسوفها و استادِ دانشگاهها و زرتشتیها(ی
شاعرنویسندهِ اسلامِ ناناتوییستیز) و خلاصه این "چپ"ها و "مجهادی"های
"ساریسوریه"ایست از آن جنایتِ خوفناک فغانشان درآمد؟
,
شاعری بسیار نادان را به یاد دارم که در آن گیرودارِ جهل و جنایتِ
واگیردار در همین فیسبوک و در گفتگولی با ژورنالهایستی مشنگتر از خودش
فریاد میزد:" کاش جوان بودم و به انقلابیون لیبی میپیوستم...به زودی
بشر جاودانه از شرِ استبداد و دیکتاتوری رها خواهد شد..."
من در
همین صفحه چنان مسخرهاش کردم که آن لینک پسینِ همان روز از آن سایتِ زرد
و صفحهِ خودِ آن ایلیاتی بنجلِ شیکفروش پاک شد!
.
فرستادنِ یک دانه زیره به کرمان:
گادفادرِ نئوکانهای آمریکا ایروینگ کریستول، پسرِ عراقسوزش بیل
کریستول و بسیاری دیگر از آنها خودشان چپ بودند: ترتسکیستهایی بیشتر
یهودیصهیونیست که دیرتر با لیبرالدمکراتهایی از خویشانِ ذهنی خود در
آمیختند و با نفوذ در حکومتِ آمریکا جهان را به همین روزی انداختند که
گواهاش هستیم!
.
دقت کردهای که همهِ آن تحفههای فوقِ لیسانس به بالایی که خارج از
کشور را دچار خارشِ مزمنِ نئوکانیسم و نوکری در سایتها و بنیادهای
آمریکایی-اسرائیلی و کلا ناتویی کردند از بدنهِ جیمالف بودند:
ملی-مذهبی!
بنیادِ توانا را تحکیم وحدتیها با ایده و سرمایهِ
وزارتِ خارجه و "کار" آمریکا به راه انداختند تا ما را به دانشِ پرستش
هولوکاستکالت و شیوههای رژیمچنج آشنا فرمایند: برو روی توانا ببین چگونه
یک غنچهِ اسرائیلیایرانی در بارهِ فاشیسم و نازیسم سوریه و
هولوکاستناککردنِ یهودیانِ سوری از سوغ خاندانِ اسد دادِ سخن داده:
انگار نه انگار که دهههاست که اسرائیل بخشی از آن کشور را اشغال کرده و با
تحمیلِ تحریم بر آن از سوی پدرخواندههایش و سپس با دمیدن بر آتشِ جنگی
شوم با لشکرِ زامبیهای پروتژهاش آن سرزمین را خاکسترنشین کرده و انگار
نه انگار که همان چند دهه پیش، موساد و جاسوسهایی چون الی کوهن بر آن
چنان ضربهای زدند که تخمِ اعتماد به یهودی و اسرائیل را در دل آنها سوخت!
زیرِ
همهِ این لینکها لایکِ آیهاللهزادهها و ملی-مذهبیهای پیشین و
تواناتوچی-های سپسین هست: انگار فلزهای این آلیاژ را با نفرت از ایران و
ایرانی آب دادهاند!
,
"کجاست آن بستر مشترک و نهادینه گفتگو برای شکل دهی افکار عمومی به نحوی دموکراتیک
؟
بهترین ایده ها و مطالبات، وقتی سوار بر نفرت و کینه اجتماعی باشد سرنوشتی
جز سوریه ای شدن Syria-esque را برای بازیگران فضای سیاسی آن جامعه نمی
تواند داشته باشد. آنچه فضای مخالفت دموکراتیک را می تواند به آنی تبدیل به
سوریه ای شدن بکند همین بستر متنفرانه و متفرعنانه و گنگ و نابینا است."
چرا نویسندهِ عزیزِ چنین سطرهایی این از دردرنیامدگانِ از
خودبهدرشده که هم بر تفرعنِ توانا و انستیتوی واشنگتنی خلجی و
دلسوختهِ سوریه همانا مولانا البرز زاهدی و خلاصه ایل و آلهای
ناتوپسند لایک میزنند و هم بر لحنِ سوئیسی خودش، را نمیبیند؟
اگر
مکانیسمِ استتوسهای معصومانهدمکراتیکِ او را باز کنی خواهی دید که نه
معصومانه است و نه دمکراتیک!
چرا اصل و سرچشمهِ تهدید، همانا سیاستِ نئوکانی رژیمچنج هیچگاه از سوی این دوستان در سایهِ پرسش نمیرود؟
این زبانِ "ان جی او"ناک دیگر دارد بیش از حد متفرعن و تهدیدآمیز میشود و آدرسِ غلط میدهد!
تروریسمِ شومِ القاعده در حلب به رسوایی درهمشکسته شد چرا اسلامستیزهای دیروز سوگوار شدهاند؟
یعنی تنها اسلامِ جیمالف بد است؟
چرا
یکباره اسلامِ القاعده به نامهای گوناگون(جبهه-النصره، فتحالشام،
جیشالاسلام، احرارالشام و....)ناز و حماسی و خودمانی و عزیز بیجهت شد؟
به نامهای میانِ پرانتز دقت کن: آیا هیچ نامی از سوریه میبینی؟
تروریسمِ نئوکانییزه اصلا کشوری به نامِ سوریه را نمیشناسد: شام،
یعنی: سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس و بخشهایی از ترکیه و عراق و
حتا مصر، و جیش و جبهههایی که این نام را پسوندِ خود کردهاند
همه از دم در این منطقه که از زماِن خلفای راشدین تا زمانِ امویان در اشغالِ آنان بود به دنبالِ بازتشکیلِ خلافتِ اسلامیِ منحوس اند!
ظاهراً این قلمرو باید
اسرائیل(همان فلسطین) را هم در بر بگیرد ولی هیچکدام از آن گروههای
خلافتی نامی از آن نمیبرند هیچ، در بیمارستانهای آنجا هم درمان میشوند و
کمک و تسلیحات هم از آن میگیرند!
چرا نئوکانِ چپ بد است و نئوکانِ ملی-مذهبی ناز؟
" آنها پروژهی روشنگری منفورالفکران و روشنفکران متجدد را در جهان سوم
همسو و همدست با استعمار اروپا و آمریکا ارزیابی میکنند و جلوی منتقدان
گرایشهای بومیگرا، جلوی منتقدان خرافات، جلوی انتقاد از اسلام و حتا
اسلامگرایی، میایستند"
کدام آنها؟
این متنی که نویسندهِ سطرهای بالا لایک زده به ذهنیتِ البرز زاهدی نزدیکتر است:
مهم نیست قاتل ترک است و وابسته به کدام جریان سیاسی. او مخالفان بی شمار اسد را در این «اجرا»ی پستمدرن ترور نمایندگی میکند. این اللهاکبرها که از این حنجره زخمی بیرون میجهد ...."
زهی زرشک!