جمهوری وحشی شرنگستان
سگی سنگی میپایدم
کوهی بی درنگام
می کشد
اوجی که نامِ تو انگیخت
پشت تو وا رفت
کوهی که در تو فرو ریخت
از تو فرا رفت
باز مرگ
زیر خرمنی از گل
از خودش بو برد
که مرگ
خودش را میبوید
چاه را بیار!
(حمق فاجعه
افتاده در
عمق فاجعه)
سطل را بکش!
"قصفو دارنا" در این سیاره اگر یک پروانه درنگیدی نقشیدی رنگیدی دلیدی شادیدی ، و مرگ را طبیعیدی جاودانگی را جاودانگیدی