۱۴۰۲ فروردین ۵, شنبه

فرا م

 فرا می‌‌رسد نیمه‌شبی که تو جایی‌

کنج خودت می‌‌نشینی

سرِ سرخِ نوشته را در دست می‌‌گیری

چشم‌های بسته‌ات را در بستهِ چشم‌هایش می‌‌گشایی

و خاموشی درخشان

هاله‌ات می‌‌شود

۱۴۰۱ اسفند ۲۲, دوشنبه

امروز ک

 امروز کودکی‌ام را دیدم

موجود‌ی که نمی‌‌دانست

فضایی ست

ای فضا‌ی اسباب!

سفینهِ بازیِ من

کی‌ بزرگ شد!

بوی روشنِ کجا از سفر آمد!

 

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...