۱۴۰۲ خرداد ۷, یکشنبه

شب‌ها د


شب‌ها درخت می‌‌شوی که شوی 
یوزِ روزها 
پرهیز کن ز پُف 
که شعلهِ خوشبو شود خموش 
تندی بگیر 
از با‌دِ چُست و سایهِ چابک 
پفیوز‌شاد‌کن مشو ‌ای یوزِ یوز‌ها


۱۴۰۲ خرداد ۵, جمعه

یک ع

یک عمر
از دارِ فانی
آویزانی

بنویس ا

 بنویس

ابلیس

عریانی را در آورد

پوشید در آورد
پوشید
در آورد
پوشید در
آورد
او را هرگز نخواهی دید
او را از درون پوشیده‌ای
در درون در آورده‌ای
پوشیده‌ای
در درون

در

آورده ای

۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

در ک

 

در کفشِ این بیابان حتما ریگِ دومی هست

در ریگِ دوم و بی‌ شمارم‌اش شاید

پا‌برهنه‌ای دنبال کبوترش می‌‌گردد

این روزها اگر مرا قهقهنده و جهنده و چمنده

در خیابان دیدی

بدان که هندوانه‌ای فضایی خورده‌ام

و موجودی در کلاه‌ام

آواز‌های ژیندوسی می‌‌خواند

تا تو از رقصِ کوه‌ها چه بویی

 




۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

بر س

بر سینه‌ام بارِ غبار
سپید و خاکستری
غبار بار‌های چندین و چند سینه
بر سینه ام
بار‌های غبارِ سینه به سینه
هر چه ستاره ریخت تکاندم
هر چه تکاندم ستاره ریخت
گردن‌ام از ستاره و تکان٘ سبک
گردن‌ام ساقهِ غبار
سرم بر تنِ با‌دِ گِرد
سرِ گِردباد بر تن‌ام

۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

آره ا

 


آره
ارّه می‌‌کارند
تبر می‌‌دارند
ساطور بر می‌‌دارند
سپس کمانچه می‌‌آیند
طبل می‌‌روند
سنتور می‌‌بافند
نبوغ شلوغی
هی می‌ نبوغد و هی می شلوغد و هی
می شخمد و هی
می تخمد و هی
هِهِیهِیهِی

۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

پا پ



پا پشتِ پا درازایم را پهنا می‌‌کنم

قاتلی با تنِ مبّدل

در باغِ وحشِ یک رُمان

کرگدنی گرفتار در شاخِ نوزدهم

پا پشتِ پا درازایم را پهنا می‌‌کنم

پهنایم را دراز وُ هیچ

هیچ یادم نمی آید

قصفو د

  "قصفو دارنا"   در این سیاره اگر یک پروانه  درنگیدی نقشیدی رنگیدی دلیدی شادیدی ، و مرگ را طبیعیدی جاودانگی را جاودانگیدی