آره
ارّه میکارند
تبر میدارند
ساطور بر میدارند
سپس کمانچه میآیند
طبل میروند
سنتور میبافند
نبوغ شلوغی
هی می نبوغد و هی می شلوغد و هی
می شخمد و هی
می تخمد و هی
هِهِیهِیهِی
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر