یادِ آن یکی اسماعیل خویی
اسماعیل خویی دوردستها
نه آن ملکالقصاید کاروانسرای اخبار روز
بر گورهای ما همه
خودش را-
بهارستانی از کوه
غنیمتِ بیشمارسنگِ مرگ-
فرش کرده است
گهوارهجنبانِ ما همه نیز
عرش بوده است
یادِ آن یکی اسماعیل خویی
اسماعیل خویی دوردستها
نه آن ملکالقصاید کاروانسرای اخبار روز
بر گورهای ما همه
خودش را-
بهارستانی از کوه
غنیمتِ بیشمارسنگِ مرگ-
فرش کرده است
گهوارهجنبانِ ما همه نیز
عرش بوده است
برداشتن راه از پیش پا
رفتن از ریشهِ سنگ
سنگِ نخست
تا ستیغ هزاران پایی خود
در آغوش سفید و سردِ هوا
گمشدن
پیدا شدن
با ژستِ اورست
"قصفو دارنا" در این سیاره اگر یک پروانه درنگیدی نقشیدی رنگیدی دلیدی شادیدی ، و مرگ را طبیعیدی جاودانگی را جاودانگیدی