۱۳۹۸ دی ۳۰, دوشنبه

آهای غ

آهای غار
غارِ یاری‌های نخستین
دائرهِ سرخ‌داغِ زبانه‌ور از
قصه‌ها و آه‌ها و نگاه‌ها
ترس و شگفتی
مهر و درشتی
سایهِ دیشب
آیهِ فردا
اگر آینده می‌‌دانستی
اگر گذشته می‌‌توانستم
اگر اکنون در تو بودم
اگر آپارتمان همان خوابِ شومی که در تو دیده بودم بود
برابر جعبه‌ای آکنده از جنگ‌ها و قحطی‌ها و خون و خاکستر
دیشب خودم را به سگوش نام‌ات گره می‌‌زدم
فسیل می‌‌شدم نمی‌‌گذاشتم زمان
سوارم شود تا لبِ گول
پیاده‌ام کند توی دا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...