۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

بپا ‌ای



بپا ‌ای یکِ مردنی
آمد پنجِ پهن
تیره‌برق بر الفِ صحرا زد
حالا سرت
تن‌ ات
آنتنِ خیمه‌ی پارازیت
فاگوسیتِ ستونِ پنجم


دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...