۱۳۹۴ شهریور ۷, شنبه

این تئاترِ چرخ‌کرده با پوست


این تئاترِ چرخ‌کرده با پوست و پشم و سم و دم را
از پیشه‌ام بر‌دار
این تئاترِ چرخ‌کرده با پوست و پشم و سم را
ریش و دم کن
از ریش تا دم
پیشِ پیشی‌ِ تماشا بگذار
این تئاترِ خون از دهان و کون‌چکان
این
این جهان را
از پیشه‌ام بردار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...