ای چراهای بی چونکه بی برای اینکه
ای از یادِ زبانرفتهها
رفته با زمانِ بادها
میشها میشوند و میشوندها میشاند
می چرند و میایستند پشتِ نقطهها
چه نبوده هیچ و بود نخواهد
هرگز در کارِ چرندگان
مغزِ فیل و فلاطون
کودِ چراگاه
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر