هیچ هم چندان بی چیز نیست : دو چشم دارد و سه حرف و پنج نقطه.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
باغوحشی که شرنگ سروده است
خانه > خاک > شعر > باغوحشی که شرنگ سروده است تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید درآمدی بر اشعار حسین شرنگ و شعرخوا...
-
به خواهرزادهام وحید رشتهداری شیدا نخستین "عشقِ زندگیِ من" بود! یک عشقِ به راستی گیومهنشین! روزی طرفهای عصر، داشت ا...
-
گلها ویرانهِ تن را میپوشانند بوی مرگ را میپوشند گلها وظیفه دارند مرگ را رنگ کنند بوی مرگ را بگیرند گلها همان برگی را به مرگ میزنن...
-
برای اینکه خودم خودستانِ خودم باشم شما همگان را منیدهام با جانام از همهِ جانوران گذشتهام ماهی یی که از همهِ ماهیان و سپس از آب گذ...
حالا میفهمم ایرانی بودن یعنی کفش به سر بپریم توی دره ببینیم کلاه کوه کجا افتاده با اسفنج میان دریا به شکار آب برویم تا ثریا موجهای کج روی هم بگذاریم بر سراب کشتی برانیم سنگ بکاریم سنگ بچینیم سگ بزنیم سنگ بخوریم هفتاد و پنج میلیون نفره با هم اعتصاب فکر و انقلاب بکنیم بشکنیم تجدید جلاد کنیم جوک بگوییم نوحه بخوانیم سینه بزنیم،برقصیم و داشفیلسوفانه نعره بکشیم : چه افتضاحی! پس ما کی ایرانی میشویم؟
پاسخحذفhttps://www.facebook.com/photo.php?fbid=10152999576400915&set=a.495323865914.292672.702985914&type=3&theater
پاسخحذفگربهِ حافظ چه سنجد پیش استمنای عشق
پاسخحذفزهروی باید جهانشوری نخوابی بیغمی
در خوشنویسی شکسته و نستعلیق این واژه ی هیچ اگر چنانچه کشیده نوشته نشود کلی بیریخت است مخصوصن برای آن پنج نقطه که خوشنویس نمیداند کجای کون هیچ بکاردشان!تا کمتر ایجاد سواد(سیاهی) بکنند. و فرم را از تناسب نیاندازند.از چشم هیچ , هیچ نگو که در عین(چشم) زیبایی بینانیست.چرا که چشم به هیچ باز کرده و میکند.ناگفته نماند که این هیچ در چارپاره ی خیام چه خوش نشسته است و حیث نفس!
پاسخحذفبنگر به جهان، چه طرف بربستم؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم، هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم، هیچ
ای دمات گرم! اگر یادت باشد این هیچ از ژندههای کتاب شمسی است! فیسبوک یک انتریگی به نام سوونیر باز کرده که میشود نوشتههای پارسال و چند سال دیگر یک روز، مثلا امروز را دید! خیام عشق است! فدات!
پاسخحذفتا به نقطه ی خود رسی، هفت جمجمه خندیده ای.
پاسخحذفhttp://www.rezaghassemi.com/maghaleh_65.htm
پاسخحذف