۱۳۹۶ مرداد ۲, دوشنبه
۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه
کاکا، محمدعلی!
کاکا، محمدعلی،ای تو خواهش اکنم به نامِ ارواحِ رفتگان و امید و آرزوی زندهوونمون، تو یه روزون به شدت حساس، بنند سر جات و جلو سوراخ دهن عزیزت بگر و اجازه نده مار و موریای توش در بکهه و بکهه به جونِ خوهبرارونت یا مردم دیگه!
بنند سر جات دعا کن، یا سکوت:بهترین دعای ممکن!
بهل ما کار خومون بکنین، هما کاری که اگه باوا و ننه هم هسترن اکرشون!
یادت ببو که درشتی و پرخاشِ چند ماه پیشت تو دادگاه خوی حسین یا سجادک، چه بهانهِ شومیش دست مدعیون داده!
به جای تندخوئی و درشتی با کسونی(ما چهار تا) کهای همه گیشته دوستت دارن، بهل ما کار خومون انجام بدهین!
نگران آبرو یا بی آبرویی ما نبه، جون تو به جون ما بسته یه و نجاتی نجات مایه، تو برار مایی، نه قهرمان و اسوه و اسطورهِ شرف و نجابت و خرد و عرفان ما، نجاتِ تو تردهِ بیتربیت، وظیفهِ جونیِ مایه!
دیگه هرگز زبان به چنین زهرپاشی شومی وا نکن:... وگرنه زنگ ازنوم و ای عقیلیون به دشمون ابندوم!
جان تو مال خودت تنها نهه، تو حق نداری خوی جان ما و آبرو و حیثیت خانوادگی ما چنین گازیون خطرناکی بکنی!
محمدعلی بنند سر جات، خاموش و آرام و شکیبا و بهل ما هر خاکی که اتاهین به سر خومون بریزین!
مو دیگه گپ خودم تکرار ناکنم: دشمون و توهین به خوهبرار بس، تهدید بس! فضولی در کار دادخواهی ما بس! دستور و تردهی زیادی بس!
محمدعلی، یه تو بمیریای آ تو بمیریون نهه، جونِ تو پولِ خونِ ننه نهه که هر کاری که دلت خواست خویشی بکنی!
بنند سر جات و دعا یا سکوت کن، وگرنه اکشنت و با کشتن تو ما هم در روح و روان امرین، به زندگی خودت و ما احترام بهل!
چنین نامه وونی هر روز نوشته و خونده نابو کاکام!
ندرت بهم، بنند دهنت مهر کن!
گاهی ترس نقابِ دلیری و بی پروایی ازنه و کار دست صاحبی ادهه، صادقانه بترس، ما همه حق دارین تا مغز استخوان بترسین و بلرزین!
"نور نجس"به امید ما نپاش کاکام!
حسین.
برای نجات برادرم از قصاص
سلامای پورِ خاله ربابه،
یادِ مووون شاد و عمرِ خودت و عزیزونت خوش و دراز!
پوسخاله، حالا معلوم بوده که قوم خویشون بی وجدانِ ما، شاکیون برارم برای قصاص، مدتها خوی ماشون دغلبازی کرده و دروگشون بسته: انگار روتن و تقاضای دیهِ سیصد میلیونی شون "بخشیده"برای اینکه بتاهن هر چه زودتهای برار مو محمدعلی دار بزنن!
رو پنهانکاری و نامردی در تاریکی حسابشون کردر!
ده میلیون تومن شون هم داده برای طنابِ دار و برای کشتن برارِ بیچارهِ مو تو همین روزون، همه چی مهیایه، محلِ اعدام هم محوطهِ دادگاهِ عنبرآباد!
مو دارمای خودم به یاو و آتش ازنم تا جلو یه جنایتِ خونسردانه بگرم!
کار یوون خیلی خطرناکه چونای مشتی جوان ناامید تحریک به انتقام اکنه و مونم جلودارشون نهوم!
اگه بخواهن جون برار مو بگرن شایستهِ رحم و مروت نهن!
ای تو که پوسخالهِ مرامی مو هستی، انتظار و خواهش دارم که برای نجاتِ جان برارم هر کار که اتاهی بکنی، اجرت به خدا و ارواحِ ربابه و بیبل!
جالبه که مو خودم به فکر هستروم ولی پیشای مو برار کوچکم گفتی حسین خوی دوستت چوک ربابه بگو کهای یوون تشویق به رضایت کنه و ای رضایتشون یک حماسه رسانهای بسازه(دقیقا هنطو گفتی!)
اگه بتاهیای یه خویشونِ گیج و گول و هیستریک به نیکی و والائی بخشایش تشویق کنی و به قول مهدیای بخشایش و گذشت شون رسانهای کنی که به راستی احساسِ نیکنامی و درستکاری بکنن روح خالهِ خودت شاد کرده و خاله ربابه هم ای سر نو به چوکی افتخار اکنه!
خلاصه مو دورم و دستمای همه جا کوتاه، قرار بوده شماریای قومون برن پیش عقیلیون، اگه بتاهی همراهی شون کنی خیلی خوش ابو، به هر رو خودت بهتر ادونی که چه کار کنی!
عقیلیون کهورآباد میون گنجآباد و طرج(کنار سیدآبادِ ما)زندگی اکنن، حتما اشناسی شون!
ما نه خوهبراررین، پنج تا گیشته ای ما نمنده، مون و مهدی و سکینه و خاطره و دهها خوهبرارزار و خویش و قوم، جونمون به جونِ محمدعلی بسته یه!
خدا به سخن و گامات در راه نجاتِ برار ما نفوذ و استواری آب و رویش بدهه!
فدات کاکا!
حسین.
۱۳۹۶ تیر ۲۱, چهارشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)
دیو شدم د
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...

-
به خواهرزادهام وحید رشتهداری شیدا نخستین "عشقِ زندگیِ من" بود! یک عشقِ به راستی گیومهنشین! روزی طرفهای عصر، داشت ا...
-
الان، دوستی، محسن شمس، ویدئویی برایم فرستاد، با چند خط تلخ، مبهوت. دیدم و تنام سیخزار شاخ شد. لینک آن را پایین همین نوشته میگذارم. رف...
-
جریانِ این عشقِ ریشنفکرانِ اسلامیرانیست به موی گندیده چیست؟ آیا این یک فتیشِ نوین است؟ آیا این مو از پیازمو گندیده یا از سیرمو؟ از...