۱۳۹۹ فروردین ۱۴, پنجشنبه

پوشیده آ

یاد خود‌کشته: منصور خاکسار
۱۳۱۸-۱۳۸۸ لوس انجلس
این سوگنامه را امروز جایی‌ یافتم. منصور خاکسار از شاعران تبعیدی‌ی بود که یازده سال پیش، خودش را تبعیدی‌تر کرد.
یاد عزیز‌ش شاد



پوشیده آن سر خم را، یک کیسه ی پلاستیکی

در روشنایی بسیار، خیره شده به تاریکی

او رفته مانده جسمی سرد، بی اعتنا به نیک و بد

شهر فرشته ها دور است، از او در عین نزدیکی

این خفته ی خفه روزی، همراه رود و باران بود

حالا کنار چشمان اش، خشکیده جوی باریکی

لالی ز گوش سنگینی، بوییده لاله ی تلخی

نشنیده داستان او، نه ترکی و نه تاجیکی

مشق مشقت است این شعر، تکرار خارج از کشور

خطی کشیده بر شاعر، خود کار قرمز بیکی

عمری به ژندگی گشتم، مردم، همه غزل گفتند

تابوت پر گل ام بنگر ! بنگر چه مرده ی شیکی!

جان نسیم آشفت از، عطر غریب این گٔل ها

نوروز بی برادر را، چه تسلیت، چه تبریکی!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

هزاره‌ها ا

هزاره‌ها از کجا به جا از کی‌ به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از  یادم رفت آمد یادم همهِ هزاره‌ها اینجا