جمهوری وحشی شرنگستان
شعر که مینویسم بوی غار میآید
غار که مینگاشتم بوی اتاقی میآمد
که در آن همین شعر را مینویسم
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر