الان، دوستی، محسن شمس، ویدئویی برایم فرستاد، با چند خط تلخ، مبهوت. دیدم و تنام سیخزار شاخ شد. لینک آن را پایین همین نوشته میگذارم.
رفتارهایی هست بیزاریانگیز، به اندازه ی یک جنگ جهانی، بیزاریانگیز. دل به همزن، شوم، فرجامسوز. این رفتارها فشرده ی پوچترین سفاکی هاست. اعلان جنگ به جهان و همه ی هستی است، و چون با خونسردی، خود نمایی و بدتر از آن، بی هیچ کینه و تعصب سیاسی-ایدئولوژیکی رخ میدهد از مبهمترین انواع جنایت است. آقایانی که این خرس و دو کودکاش را جلوی دوربین سر و شکم بریده اند و محض نمکپاشی، مرگ بر آمریکا میگویند و مطمئن نیستند که خرس به خون تپیده و دو طفل معصوماش "قطبی" اند یا قهوه ای، از چنگیز و هیتلر و خمینی هم درنده خوترند. فریادهای این دو خرس کوچک شکمدریده با دل و رودههای آویزان، کنار لاشه ی مادرشان حال زمین را به هم میزند. این صحنه از قتل میدان کاج و قاتل عربده جویش کنار تن خونین-نیمه جان قربانیاش هم فریادانگیزتر است. آنجا آن درندگی، در سایه ی خشم و کینه و حرص و حسد انسانی انجام شد یعنی باری هر چند منفی-خونبار، از عاطفهای نخراشیده داشت. آنچه بیننده را از چشمهایش بیزار میکند خونسردی خوش طبعانه ی این آقایان قطار فشنگ بسته ی مجهز به کارد و تفنگ و دوربین است.حتا به عکسهای شکارچیها کنار آهوان و حیوانات خوردنی هم نمیماند. آنچه اینجا انجام میشود قتل، به عنوان ورزش و تفریح و وقتگذرانی است. قتل طبیعت است. قتل القتال است.شعار مرگ بر آمریکای این قهرمان سنگینوزن قتل، در میان زوزههای سوراخ آن دو موجود خردسال شکمدریده به اندازه ی عمر سی و سه ساله ی جمهوری اسلامی، گویای مسخ و مسخّرشدگی ما ایرانیها به عنوان یک ملت است.این ملت را دیگر نمیتوان باز شناخت. این یک ملت جدید است. ملتی که دیگر نیک و بدش را نمیشناسد. نه زندگی را عزیز میدارد و نه مرگ را مرموز یا طبیعی میشمرد. ملتی مسطح که همه چیز برایش یکسان است و دست به هر کاری میزند تا اندکی هیجان انگیزد. هیچ ملتی، یکپارچه نیک یا بد نیست، اما گرایش چیره بر این ملت دهشتناک است؛ خمار زندگی است و معتاد مرگ.برای غلبه بر سرمای خماری، به دود و دم قتل و قصاص و تفریح-شکنجه پناه میبرد. این ملت را باید فرستاد به آسایشگاه. بیهوده نیست که این ملت را از خانواده ی انسانی بریده اند و آزمایشگاهی کرده اند. سی و سه سال ابشار چرکین شعار مرگ بر این و آن و تماشای اعدام و تعزیر و تکفیر و نفیر و نمایش نفرت از هر ملتی خونآشام میسازد. مهم نیست در کجای جهان باشیم. دیدن چنین صحنههایی هر کسی را از ملیت خود بیزار میکند. شنیدن چنین حرفهایی به زبان مادری، گوش جان را چرکین میکند.من امروز از ایرانی بودن خودم شرمنده ام.بیشترین روزهای زندگیام با این شرم جانکاه لکه دار شد. هیچ شعر و موسیقی و رویدادی این شرم همیشه حاضر، این شرم همواره تازه شونده را ترمیم نمیکند. امام زمان ما همین شرم گندیده است.تا میآئی آن را موقتاً فراموش کنی، دوباره با قدرتی کمرشکنتر، ظهور میکند.بمب افکنهای آمریکایی، پیش از انداختن فتبوی و لیتلمن، دهها شب، دهها شهر ژاپن را با صدها هزار تن بمب خوشهای آتشزا اجاق دوزخ کردند، باز آن ارتش-ملت مسخ و منگ، مشغول مناسک انتحار بود. آن ژاپن جنایتکار که جنایتکاران غربی حریفاش را انگشتبدندان کرده بود، از خاکستر خودش ملتی یکسره دیگر سرشت.سامورایی شکوه و حماسه باخته ی بنده ی دولتشده ی معتاد قتل و انتحار، تبدیل شد به یک دکاندار سربهزیر حسابگر. سودجوو و بی آزار. این ملت جدید ایران را چگونه باید تعریف کرد؟ این گلّه ی هرهریمذهب تا مغز استخوانفاسد ابزارباز همه چیز و همه کس را وسلیه ی حرص و هوس خودپندار از دم شاعر-غزلخوان-دلنازک-پوستکلفت تشنه ی صحنههای طناب و گردن آویزان سحرگهان متعفن انقراض و دروغ و لاف و لفت و لیس و ایننیزبگذرد احمدینژادمآب را به کجای این شب تیره باید آویخت؟ جوان میبینی دسته ی گل، دختر، شاخ نبات، زرورق جوانی و زیبایی را پس میزنی و به این محصول کارخانه ی اسلام ایرانی نگاه میکنی، به زباناش به زبان تناش خیره میشوی و از ترس، سکوت ات زهره ترک میشود .می بینی صادقانه از جنتی-مصباح گندیده حالاش به هم میخورد، نمیتواند رفتار خامنهای را درک کند. به هیجان میآید.الحاد حاد میورزد. مسخره میکند. چنان همه چیز را مسخره میکند که زبان به لرزه در میآید. با هوش شوخ منفی-منشاش تو را مبهوت میکند و ناگهان، ناگهان، ناگهانها چند جمله و چند سطر رفتاریاش را کنار هم میگذاری و چشمان ات برکه ی عجز میشود:چه پیاز پر سوز و گدازی! چه مشک تمساحی! چه دکانی! چه بازار شام غریبانی! چه طفل مسلم حرمله افسایی! چه چه-استانی! او در آب و هوای جنتی و مصباح و خامنهای و خاتمی و خواهر زینب و خاله ی فاطمه بار آمده و بالیده. مسمومیت معصومانه حق مسلم اوست. به شعراش نگاه کن. قانون اساسی جمهوری اسلامی را در آن شناور میبینی. رنگاش را ببین و حالاش را نپرس! سر بزنگاه، خامنهای تر است، مصباح تر، جنتی تر، نقدیتر، مکرو مکرالله تر.آدم را یاد شعار دنیای شجاع نو میاندازد: آنچه را داری میخواهی، آنچه را میخواهی داری! چرا احمدی نژاد رئیس جمهور این ملت نباشد؟ در و تخته جفت! این ایران یا چندین بمب اتم میخورد و با خاک یکسان میشود یا پیش از آنکه کار از کار بگذرد به هوش میآید.اما چطور؟ چطور ممکن است این بی هوش سی و سه ساله از این کما سومای اسلامی به هوش آید؟ برای به هوش آمدن باید ارادهای معطوف به زندگی داشت. این اراده در ایرانی پایمال شده. این اراده مهر مرگ خورده.
دو سه هفته پیش میخواستم یک پیرمرد هشتاد ساله ی نئو نازی آلمانی--لهستانی را بگیرم زیر رگبار هوک و آپرکات. این پیرمرد، فیلسوف و مفسر فوتبال است.در جامهای جهانی در کافهای کنار هم مینشینیم و او سراپا فرزانگی توپ میشود.بارها دیدم چند دقیقه پیش از شگفتترین اتفاقات زمین و توپ و پا، آنها را حدس میزد، ولی به محض اینکه دهاناش را به سیاست میگشود بوی گند گاز خردل نازیسم گوش را دیوانه میکرد.او بارها در ستایش احمدی نژاد، گوشهای مرا آلود. بارها به او گفتم که تفسیر فوتبال آری، ولی احمدی نژادشویی نه! بارها حرفاش را بریدم و رفتم:نئو نازی هستی، باش! با هوش و شخصیت من شوخی نکن!دیدار به جام جهانی آینده! به گوشاش نرفت که نرفت. هیچ هم شوخی نمیکرد. برایش معمّا شده بود که چرا من شیفته ی احمدی نژاد نیستم. فکر میکرد تقّیه میکنم. از اسرائیل میترسم.ای گاییده باد جمهوری یهودی اسرائیل( گل به روی یهودی ها) با همتای آپارتایدیست حکومت اسلامی ایران! با موهای سپید، سراپا سپید میپوشد عینهو لردجیم، و تا میبینیاش خیابان همان و اسهال جهل و نفرت همان.و اینهمه با رویی خوش و مهربانی یک پدر دلسوز. این پوسیده، دو سه هفته پیش که من با دوستانام از تماشای یک فیلم بر میگشتیم، یکدفعه ظاهر شد. مست پاتیل. دست بر گردن من انداخت: من تو را مثل فرزند یا برادرم دوست دارم. تو آدم بسیار با هوشی هستی، ملت تو با هوشترین ملت زمین است، انتخاب احمدی نژاد، مرد آینده، دلیل اش! تو همه چیز را میدانی ولی انکار میکنی! گفتم راسیست کثافت، دست ات را بردار و گم شو! اگر تا چند ثانیه ی دیگر نرفته بود آن مست هشتاد ساله، آن مرده ریگ رایش ریشه گندیده را ...خدا وحشا! ایده ی کتک زدن یک... به دست کسی که مینویسد! چقدر من ایرانی ام! چقدر من به خودم افتخار میکنم! چقدر از خودم خجالت میکشم! چقدر خودم را میپرستم! چقدر از خودم بیزارم! چقدر! چقدر! بیشتر عمر من در این گیجی و دو پارگی جانفرسا گذشت. یعنی من به دنیا آمدم تا از اوج جوانیام با پوزه بخورم به زمین سرد ایران جمهوری اسلامی و آوارگی از وطنی آواره! تو به دنیا آمدی ما به دنیا آمدیم...
ای بمبهای اتمی، هیدروژنی، کوفتی، زهر ماری!
حال خرسی تازه کشته را دارم که هنوز صدای نالههای بچههای شکمدریدهاش را میان حرفها و خندههای سه چهار دو پای مسخ و منگ میشنود و آرزو میکند که هر چه زودتر طفلکهایش بمیرند و برای همیشه دست در دست روانهای کوچک آنها از طبیعت بزند بیرون، بیرون، بیرون تر و هرگز پشت سرش را نگاه نکند.
قلمت رو می بوسم
پاسخحذفرویت را میبوسم.
پاسخحذففیلم رو نتونستم نگاه کنم، همون چند ثانیه اول حالم بد شد ... ولی این پست رو خوندم، چند بار خوندم و اشک من در آمد ...
پاسخحذفche ghalami....
پاسخحذفDOUSTE MAN : AZ IN GHOME ARAB PARAST CHE ENTEZARI DARI
پاسخحذفAZ HEYWAN DARANDETARAN WA KHODESHOUN RO ENSAN MENAMAND
نرون ها باز گشته اند..پریزیدنت.......ماه لی لی
پاسخحذفبه این دمل چرکین باید جوالدوز فرو کرد تا بترکد و بوی گهش آنقدر حالمان را به هم بزند بلکه استفراغ کنیم همه ی این کثافات درونمان را، خالی شویم و از نو بیاغازیم در راهی دیگر، با نگرشی دیگر به این جهان و انسان هایش. شاید آدم شویم. شاید. بنویس!
پاسخحذفکاش می شناختمت گلکم
پاسخحذفقلبم از ظهر تا الان که این فیلم کوفتی را کنجکاوانه به تماشا نشستم از درد میمیرد و نمی ایستد لعنتی. گویا به تلافی نشسته تا بیشتر حسرت ببرم از توحش هم میهنان، نه هم کیشانم.
تو را نام نشاید گذاشت پدر ای جد الوحش. کاش از به هدف نشستن ان ساچمه های بی احساست اندکی به جوش می امد احساس نداشته ات. کاش تو ان خرس مادر بودی و ان خرس تفنگ-تردید ندارم دستش می لرزیده نمی کرد ریدمانی که تو کردی، بی شرف. شرف حیوانیش فرزندانت را از تو و تو را از فرزندانت محروم نمی ساخت.
تف بر مکتبی که در ان خواندی و شنیدی که مادری بزرگترین لذت دنیاست. تف بر ان دینی که در ان یاد گرفتی تعقل بر احساس مقدم است. تف بر پدری که نتوانست یاد دهد انچه خود از احساس پدری یافته بود. تف بر ان سازنده اسلحه ای که نمی دانست دست چون تو جلادی بر ماشه ان سرمای ان فلز سخت را گرمابخش خواهد شد. تف بر انان که شکم خالی تو را، بی افسار، به بهانه تفریح به شکار بی دفاعانی جون خرس مهربان این فیلم می فرستند. بی غیرت، چه کرده بود با تو که ان کردی که کافر و بی دین به اصطلاح شما نخواهد کرد-جز انکه از مادر شدنش و داشتن دو توله خوشگل شادمان در جشن و پایکوبی جنگل را به بوی لقمه ای وجب می کرد. کاش از نان دادنت فیلم می گرفتی و نشان می دادی که احساس و رافت ایرانیت تفنگت را به کناری رهانده دست بخشش از کیسه قوتت بیرون برده و به تماشای لذت انها از دستپخت انسانی فهیم غرق در سرور نشستی. تو چقدر سادهای پسر، اینان جان ادمیان و برادران خود را به فتوای یک خرتر و کم عقل تر از خود می گیرند که گاهی مسیر پیشرفت و ترقی خاک ایران را رقم می زدند، جان اسطوره هایی که مایه اعتبار این خاک بودند و هستند،جان نوجوانان و جوانانی که دل در فردای روشن صبح ارزو در بستر خفه شدند و بسیجی خطاب قرار گرفتند،جان خواهران و مادرانی که ناموس این وطن بودند و هستند،جان اساتیدی که پنجه در پنجه جهل سوسوکنان چراغ حلم و علم را دست به دست کرده بودند تا نوید بخش استقامت نسلی رنج کشیده باد و جان .... اینها که حیوانی بیش نبودند به زعم انها.
گلکم، انقدر دلم از درد زنگار بسته که تا صبح اگر بنویسم هنوز در انبان دارم کلماتی که به توصیف بتوانند نشست این توحش و تقصیر را. اما ادامه نمی دهم شاید الامم ارام گیرد به سکوت.
کلامت امید من، شادیت عشق من، بودنت پایان من
در پناه او که نمیدانم هدف از سرشت ما چه بود برایش
پس کو لینک؟
پاسخحذفاز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...
پاسخحذفحرفت حساب بود اما نثرت سنگین.
من امروز از ایرانی بودن خودم شرمنده ام.بیشترین روزهای زندگیام با این شرم جانکاه لکه دار شد....
پاسخحذفWonderful .
پاسخحذفحرفی برای گفتن ندارم جز اینکه بگویم امروز همکاران من با دیده حقارت به من نگاه کردند و گفتند که تصاویر کشتن خرس و توله هایش را در اینترنت دیده اند که ایرانیها انجام داده اند و از من پرسیدند چرا ؟؟؟؟؟؟؟ چرایی که هزاران معنی برای من می دهد . شرم کردم و خجالت کشیدم از هویت خودم در این مملکت بیگانه :-(
پاسخحذفحرف دلمان را زدی مرسی . قلم زیبایی داری
پاسخحذفدست شما درد نکنه ... هر آنچه که از دل بر آید به دل نشیند؛ واقعا متاسف شدم از دیدن این ویدئو ممنون از نگارش زیبای شما
پاسخحذفدست شما درد نکنه ... هر آنچه که از دل بر آید به دل نشیند؛ واقعا متاسف شدم از دیدن این ویدئو ممنون از نگارش زیبای شما
پاسخحذف20
پاسخحذفاز همه ی دوستان ارجمندم سپاسگزارم. به امید روزی که از ملت و کشور خود شرمنده نشویم. یک ملت، همواره تواناست که تصویر چرکآگند شدهاش را باز شوید و خود را از پلشتیهای رایج شده در تاریخاش بزداید. چنین چیزی بارها اتفاق افتاده. ملتها میمانند و حکومتهای هستی-آزار و نادان و خشن از میان خواهند رفت. لازم میدانم که با گفته ی آن دوستی که ما را به خاطر عربزدگیمان نکوهید، موافق نباشم. عربها خودشان هم به دام این بربریت گرفتارند و دارند تلاش میکنند تا از از این دام دد دو پا برنهاده ی مقدس برهند.دم همه ی شما گرم! از نفسهای مهربانتان دلام گرم شد!
پاسخحذفدر کانادا, مردم در بین خرس ها زندگی می کنند!شب ها خرس ها سطل های ذباله مردم را جستجو می کنند و کسی آزاری به آنها نمی رساند.
پاسخحذفچه درست و چه زیباست این یادآوری! در کانادا خرس،از همزیستان دوستداشتنی است، وهزورش در فرهنگ اینجا برجسته و آسکار. به ویژه خرس خاکستری قطب، که در معرض خطر انقراض است. سپاس از لطف ات ناشناس!
پاسخحذفاه جگر سوز توله خرسها را هیچوقت از یاد نخواهیم برد اما نوشته شما انقدر زیبا و حرف دل من بود که اندکی شرمنده گی و خجالت ایرانی بودن رافرموش کردم
پاسخحذفvery good
پاسخحذفthanks!
پاسخحذفاز لطف ات سپاسگزارم ناشناس عزیز! چه ناشناسهای عزیزی!
پاسخحذفمرسی از نوشته تون. دیروز صبح می خواستم این کثافتها رو با دست خودم بکشم. بعد سعی کردم توجیح کنم. گفتم شاید خرس ها به خانواده ی اینا حمله کرده اند، شاید بچه هاشونو کشتن...شاید.
پاسخحذففیلم رو نتونستم ببینم. امروز از صبح دارم اشک می ریزم چون خوندم که بچه خرسه می خواسته بره پیش مادرش، با شکم پاره، این رو هم ازش دریغ کردند.
از لطف ات سپاسگزارم ساناز جان! آنچه دل ما را به درد میآورد، در اصل، همین عمل کشتن است که با کشتن حیوان آغاز شد و به نسلکشیهای هولناک انجامید، و آنچه قتل آن خرس کمیاب و دو کودکاش را هولناک تر میکند، نمایش بی شرمانه ی آن است، و خونسردی تفریحگرانه ی آن قاتلها به هنگام شنیدن آن ضجّههای نومیدانه. آنجا یک مادر و دو بچهاش شکنجه کش میشدند. چند بار به خاطرم رسید که اگر این آقایان قاتل، از در خانه ی خود وارد شوند و ببینند که کسی همسر آنها را کشته، شکم بچههایشان را پاره کرده و دارد مرگ بر آمریکا گویان از زاری جگرخراش آنها فیلم میگیرد و خوشمزگی میکند چه حالی پیدا میکردند.اینها بیمارند. بیمارها را فقط یک رژیم بیمار میکشد تا بیماری مسری خودش را توجیه کند.آنها را باید فرستاد به کلینیک ، برای رواندرمانی. شکیبا باشید دوست عزیزم، این بیماری و این بیماران هم دورهای دارند که دارد با شتاب به سر میرسد.
پاسخحذفهمانقدر که در مورد جان انسان ها باید مراقب بود و احترام گذاشت برای همه جانداران و حتی موجودات بی جان از قبیل دریاچه ها رود ها و...قرار نیست که همه چیز برای خواسته ما از بین برود
پاسخحذفواقعا تاسف برانگیز است
vaghean ghamangize,mishe yeki be man bege linkesh koja neveshte shode?
پاسخحذفlinke an film ra dar BBC ham mitavan yaft dooste aziz!
پاسخحذفممنون از این نوشته پر از احساس و پر از درد .در زیر لینک فیلم را برای کسانی که دنبالش میگردن میگذارم. البته توصیه میکنم که فیلم را نبینید، جناب شرنگ به خوبی آن را شرح دادهاند
پاسخحذفhttp://www.youtube.com/watch?v=Z8Epo_BiHks
دم ات گرم دوست من! فدایت!
پاسخحذفMamnoon Agha ye Sharang az ghalam e besiar besiar zibayetan! Yeki az doostan e man b'ad az didan in film porsid ke : " Heyvan too ye in film kodum yeki ye? " vaghean man ham mikham begam ke : " من امروز از ایرانی بودن خودم شرمنده ام.بیشترین روزهای زندگیام با این شرم جانکاه لکه دار شد.... "
پاسخحذفMamnoon Agha ye Sharang Aziz az ghalam besiar besiar zibayetan! Yeki az doostan man b'ad az didan in film porsid ke : " Heyvan too ye in film kodum yeki e؟
پاسخحذفspasgozaram Shadie aziz, heyvan=janavar, zende. ma hame heyvan hastim. in derandegi ast ke heyvani ra nahanjar mikonad. anham na har heyvani ra, maslan heyvane gharizatan shekarchi ra, balke heyvani ke az ghatl lazat mibarad, ya an ra tabdil be ashade mojazat va neshaneye doshmani va ashti napaziri mikonad. chenin heyvani, ke bishtar ham do past, bimari khatarnak ast.
پاسخحذفاین زنا زاده ها رو باید زنده زنده روی اتش ملایم کباب کرد...حروم لقمه بی شرف رذل..بر پستان مادرت لعنت...لعنت بر جامعه ای که چون تویی باید در مدرسه درس اخلاق به بچه های مردم بده...تاوان سنگینی خواهی داد در همین دنیا...امیدوارم در جهنم روزی هزار بار روده بستگانت رو جلوی چشمت از شکم بیرون بریزند...و در نهایت اخ و تف ابدار می اندازم به صورت نماینده بی شرف و بی ناموس مردم سمیرم در مجلس که از این حرکت دیو صفتانه دفاع می کنه...نفرین خداوند بر همه ازار دهندگان حیوانات و نابود کنندگان طبیعت...تف بر شما...اف بر شما
پاسخحذفسیامک ارجمند، آنچه کیهان ما ایرانیها را را برای مدتی نامعلوم کابوس آلود کرد، همین خشونت مادرچزان عریان است. خشونتی که اول خودش را در زبان لخت میکند بعد صراحت قاطعاش را به عمل میکشاند. شک ندارم که خرده فرهنگی که مادر را، مادر کلی را، چه مادر حیوان، چه مادر انسان را خوار میشمارد و هنگام بروز خشم، او را آماج میکند، برای کشتن زادگان بی دفاعاش مجهز تر است. تجهیز او با آماده کردن وجدان از طریق به فحش و فضیحت کشیدن مادر، یعنی منشا هستی، و نهایتاً به درد آوردن او، به عنوان مسئول و موجب ناهنجاری، که ریشهای ژرف در ادیان و پیش از آن، در اسطورههای عصر چوپانی دارد، صورت میگیرد. عامل خشونت مفرط، تاکیدش بر قهاریت مردانه است.از اصلیترین اسمهای خدای لم یلد و لم یولدش هم قهار است و جبار و منتقم.بیهوده نیست که در همه ی جنگها و نسلکشیها این مادران و کودکان اند که کوبندهترین ترین ضربهها به آنها وارد میشود. حتا اگر کشته هم نشوند باز این مادر و خواهر است که بار اصلی مرگ عزیزان و مناسک و مویههایش را به دوش میکشد. اگر حواسمان نباشد و به عادت دیرینه، منشا مهر و احترام به هستی، یعنی مادر و زن را در زبان و رفتار روزمره پایمال کنیم زدن و کشتن و سوختن، و اشاعه ی انتقام به عنوان تنها راه حل غلبه بر همه ی مشکلات، عمل نابود کردن دیگری را برای ما آسان تر میکند. با چنین مکانیسم شومی است که رژیمهای مستبد، جبار و تمامخواه خود را سر پا نگه میدارند. آنها آغوش زندگی را بر مردم سرد و مسموم میکنند. همه را از مهر و گرمی همدلی و همسرنوشتی محروم میکنند. تخم نفرت و بی اعتمادی میکارند. بی چنین ترفند کهنهای جمهوری اسلامی و امثال تاریخیاش نمیتوانند حتا یک ماه دوام آورند.زمین، این جزیره ی گمگشته در آسمانها مادر مادر آفرین ماست. اگر به این مادرانگی احترام نگذاریم، ورزش مرگبار خشونت رایج ترمی شود. پاسخ جنایت، جنایت نیست این آدمکشهای بی رحم، نیاز به درمان روانی دارند. خود ما، همه مان، ملت ما، نیاز به یک رواندرمانی تاریخی دارد. راه آن بازگشت به آغوش هستی است. مادر، همان آغوش هستی است. در بر میگیرد و میپرورد و نگه میدارد. اینهمه را نوشتم تا بگویم با لحن سخن تو دوست نازنین موافق نیستم. هر چند خشم ات را از این رفتار هولناک حس میکنم، ولی راه حل، انتقام، نفرین و تکرار خشونت نیست.باید جایی جلوی این سیل افسار گسیخته ی خشونت در زبان و زندگی بایستیم.
پاسخحذفمهر و احترام.
تف به من تف به نژاد کثیف من . بعد از اینکه این خبر رو شنیدم و حدود یک ثانیه از این فیلم رو دیدم واجب دونستم سریع در گوگل سرچ کنم و یک سایت که در مورد این موضوع توضیح داده پیدا کنم تا بگم: به عنوان یک ایرانی اعتراف میکنم دیگه جزو جامعه بشری نیستم و خاک بر سرم . برای اولین بار میخام خودزنی کنم.
پاسخحذفنکته ای که همان قدر دردناک است که دریدن شکم خرس های ناز ِ نازنین: تنها کسی که این کلمات را نمی خواند همان شکارچی است. تنها کسی که باید بخواند و نمی خواند اوست. برای همین باز هم شکم خرس ها دریده خواهد شد سهیل عزیز. و البته که تو این وسط هیچ کاره ای. من هم همین طور. آقای شرنگ هم به همچنین. بیخود تف نکن توی روی خودت. شرط می بندم اگر جلوت بایستم و بگویم تف تو روت! با مشت بکوبی توی صورتم که به من چه مگر من آن شکارچی هستم.
پاسخحذفنه خیر، تو آن شکارچی نیستی.
راستی هفته ای چندتا مرغ و گوسفند و بوقملو و چی چی را سر می بریم و می خوریم.
من اگر مرغ بودم توی صورت همه شما ها می گفتم قد قد و اگر گوسفند بودم توی چشم های همه ی شماها نگاه می کردم و می گفتم مع عععععععععع
نکته ای که همان قدر دردناک است که دریدن شکم خرس های ناز ِ نازنین: تنها کسی که این کلمات را نمی خواند همان شکارچی است. تنها کسی که باید بخواند و نمی خواند اوست. برای همین باز هم شکم خرس ها دریده خواهد شد سهیل عزیز. و البته که تو این وسط هیچ کاره ای. من هم همین طور. آقای شرنگ هم به همچنین. بیخود تف نکن be naghl az nashenas.
پاسخحذفای ناشناس عزیز، چقدر این حرف ات به دلام اثر کرد! یکی دو شب پیش ناگزیر شدم در پاسخ به سختاندازی برخی از دوستان ارجمندم در همین کامنتها چیزی بنویسم. همان کامنت بالاتر که در پاسخ سیامک نوشتم.اگر خشونت پاسخ درستی به مشکلات بود که این سی و سه ساله از آن نمینالیدیم. ما بیچاره ی خشونت و پاسخ خشن به خشونت هستیم. همین روزگار ما را تیره کرده است.با شرارت نمیتوان به جنگ شرارت رفت. آن را باید در خودمان، زبانمان، و رفتارمان بپاییم و مهار کنیم. جنگلی بزرگ را میتوان با عطسه ی یک کبریت، خاکستر کرد. سپاسگزارم!
ای بابا شما عجم ها
پاسخحذفمن بارها گفته ام که این دولت اینگونه است و اینگونه خواهد ماند
پاسخحذفاین کارها را بارها خود کرده ام حالا دیگران هم خواهند کرد
میبخشید که شما را رنجاندم البته که من خوب ایرانی نبودام میدانی که منظورم چیست خوب مملکت را چرخاندن این چیزها هم را داراست
برای این خرسها دعا نمایید خدایش بیامرزد