۱۳۹۴ بهمن ۴, یکشنبه

گلو


گلو را
سکوتِ خمیده از
گرهِ کورِ جاذبه
پرسش چاه کرد

۱ نظر:

  1. ای شیعه شرنگ اهل ژیندوس بود
    بیگانه ز آخ و اوخ و افسوس بود
    آتش به درخت خشک ناموس بود
    برق نظرش اجاق ققنوس بود

    پاسخحذف

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...