ای رویا،
این یکی دو ماهِ گذشته زندگیِ من و خانوادهام زیرِ هولسایهِ طنابی گذشت که گردنِ برادرِ قصاصیام را آیندههراس کرده است!
می دانستی که بهای چنین طنابهایی دوازدهمیلیونتومان است که "صاحبِ دم"به حسابِ دادگاهِ انقلاب میریزد!
در دههِ شصت، بهای گلولهها را از خانوادهِ اعدامی میگرفتند!
چه پیشرفتی!
اینهمه پرحرفی کردم که بنویسم چقدر یکدفعه مرگِ سارا سرم را سست و سنگین کرد!
حالِ سرِ خودت را تنها خودت میدانی!
خسرو دمی پیش زنگ زد و خبر خردمان کرد!
حالا مرگ، دخترت است!
نامِ سارای خوشخندهِ مهربان را میبوسم!
...
عکس از رحیم فتحی باران، پاریس، دفترِ رویایی. ۱۹۹۵
...
عکس از رحیم فتحی باران، پاریس، دفترِ رویایی. ۱۹۹۵

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر