کوهی خستهام
که کوهنوردی خسته
انداخت توی کوه
رفت توی غار
پژواکِ کوهی خستهام
پژواکِ کوهی خستهام
پژواکِ
کوهی
خسته
ام
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر