اندازهِ کبوتری که افتاده تهِ خود
خورده آخرین تخمِ نژاد
تکانده تن از پر
شسته شانه از بال
زدوده رنگِ آسمان برای همیشه از یاد
از خودش تهی
پر از چاه
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر