تاریک را ورق
هر چه بیشتر میزنم
به تاریکی بیشتر میرسم
اینجا شب پایانِ سپید را خورده
سیهمار رفته توی خود
دفترِ زندهِ پوستها
گم
از دهان
تا دم
هزارهها از کجا به جا از کی به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از یادم رفت آمد یادم همهِ هزارهها اینجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر