۱۳۹۸ مهر ۲, سه‌شنبه

دم‌ات گ

دم‌ات گرم همایونا.
کار نجفی کولاژ صوتی جالبی بود.
نخستین باری بود که آهنگی از او را "تا ته"گوش کردم.
من و دو سه دوست نزدیک‌ام اصلا تا‌ب شنیدن سه ثانیه نامجو و آن چند نابغه نو‌بالغ نسل‌اش را نداریم.
یک بار در ثانیه چهارمِ آهنگی از یکی از آنها نزدیک بود روی لپ‌تاپ‌ام سکوت بپاشم.
یک زیبانوی فرهنگ‌پنچری فکر می‌کرد ما پیریم. گفتیم گر چه پیریم تو شبی تنگ.
این چیز‌ها کار ذوق و موق است.
این دو روزه گذشته برخی از زنجیری‌های زنجیر‌زن پمپئو، اصحاب نفرت‌انگوز آرش سبحانی و یکی دو تن از ترانه سرایان فرصت‌طلب پیشین نجفی، او را در تویتر مصلوب کردند.
قصابی کثیفی بود: به محض اینکه این آدم گفت برای ضدیت با جیم‌الف نیاز‌ی به نوکری آمریکا نیست انبوهی به او پریدند و او را دریدند.
به نظر می رسد که بسیاری از مشاهیر این نسل گنجایش شهرت را ندارند و زود هار می شوند.
نجفی هم زود هار شد ولی اکنون پی به چیز مهمی برده: می توان هنرمند بود با ضد هنر جنگید و نوکر جنگ‌سالاران نبود.
من از پریشبتا کنون او را به مدت سه دقیقه و سی و هفت ثانیه دوست داشته‌ام: عمر نوح!
حالا همانان که برایش جیغ می‌کشیدند و غش می‌کردند از هر سو سایه‌هایش را می‌کشند که بکشند و بتکه‌تکه‌ا‌ند.
وقتی همزمان کمونیست‌های کارگر‌ی، سبز‌ها، بهائی‌ها اسرائیلی‌ها و العربیه‌ای‌ها تو را حلوا می‌پندارند باید به شکر خودت شک کنی.
یادم آمد: اسرائیل دو عالم حواله مانی‌میکرش!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

هزاره‌ها ا

هزاره‌ها از کجا به جا از کی‌ به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از  یادم رفت آمد یادم همهِ هزاره‌ها اینجا