۱۳۹۹ آذر ۹, یکشنبه

ای ت

 ای تاتارک،

کاملا درست است که موساد امکان ندارد به ایران راه یابد(آن اسناد هسته‌ای را هم همدستان‌شان برایشان بار زدند بردند و آن همدستان نمی‌‌توانند بیرون از دستگاه‌های امنیتی ایران باشند)

یک آقای ژاکوب کوهن داریم که فرانسوی تونسی‌یهودی‌تبار است.

از کوشندگان بسیار دانا و توانا علیه صهیونیسم و فرزند خبیث‌اش اسرائیل.

او چند سال پیش کتابی‌ نوشت به نام "اعترافات یک صایان"

صایانیم یا صایان‌ها یهودیان صهیونیست ساکن کشور‌های دیگرند که خودشان را در اختیار موساد می‌‌گذارند تا در هر کشوری که زندگی‌ می‌‌کنند یا کار را بر عوامل آن آسان کنند یا خودشان دست به عمل بزنند و سال‌هاست که بسیاری از ترور‌ها و خرابکار‌ی‌های موساد با همکاری همین صایان‌ها انجام می‌‌شود.

در واقع داوطلب‌های ایدئولوژیک موسادند.

در ایران، هم یهودی هست و هم آدم‌هایی‌ که ممکن است به خاطر پول تن به خیانت بدهند ولی‌ گمان من این است که یهودی‌های ایران بیشترشان زندگی‌ در ایران را پذیرفته‌ا‌ند و آزادی عمل دینی هم دارند و در مجلس اسلامی هم نماینده دارند و خلاصه آنها تن به چنین ریسک سنگینی‌ نمی‌‌دهند.

می‌ ماند دو گروه دیگر: مزدورانی در حکومت اسلامی در قدرت(سپاه و رده‌های بالا‌ی علمی‌-نظامی)یا کسانی‌ در حکومت اسلامی آرزومند قدرت: مجاهدین که دهه‌هاست دارند با اسرائیل همکاری امنیتی و حتی عملیاتی می‌‌کنند.

حدس من این است که که اینها هم در سپاه نفوذی دارند و هم از مجاهدین برای عملیات درون‌مرزی بهره می‌‌برند.

جنگ ایران و اسرائیل از قدس و کربلا گذشته.

آنها کربلا را مدت‌هاست که گرفته‌ا‌ند در لب مرز‌های قدس هم نیرو کاشته‌ا‌ند.

سوریه را هم با همکاری روسیه و حزب‌الله از چنگ القأعده و داعش(همان پراکسی‌های آمریکا و اسرائیل)در آوردند.

اسرائیل پیوسته در سوریه آنها را بمباران می‌‌کند ولی‌ آنها چندان هم دم دست نیستند و جای پا باز کرده‌ا‌ند.

کشته می‌‌دهند ولی‌ دارند ریشه می‌‌زنند.

بسیار درست است: آمریکا و اسرائیل، به هیچ چیز کمتر از تسلیم مطلق جیم‌الف خرسند نیستند.

جیم‌الف اره به قین شده است و راه پس و پیشی‌ برایش نمانده مگر اینکه بزند به سیم آخر!

قربانی اصلی‌ همه این کثافت‌کار‌ی چهل و چند ساله مردم ایران و منطقه است ولی‌ حدس من این است که اسرائیل پیروز نهایی این جنگ نیست.

اسرائیل ترور و کشتار و تجاوز را از حد گذارنده ولی‌ جهان هم همان جهان گریان از ذکر مصیبت هولوکاست نیست.

جیم‌الف می‌‌خواهد با تحمل خواری و هر بدبختی دیگر، این پنجاه و چند روز بازمانده ترامپ را پشت سر بگذارد.

پنجاه و پنج روزی که احتمالا جهان را تکان خواهد داد یا تکان جهان را خنثا خواهد کرد.

حتی اگر با بایدن هم طرف شوند جیم‌الف راهی‌ ندارد.

رژیم ممکن است دست به یک تصفیه و حذف امنیتی شدیدی بزند و اگر نزند امکان ترور خود خامنه‌ای هم هست!

احتمال رفتن به طرف ساخت بمب و افتادن در مسیر کره شمالی برای ایران هیچ کم نیست!

خلاصه‌ ای جگر مرموز،

از هر طرف که رفتم جز وحشت‌ام نیفزود

۱۳۹۹ آذر ۷, جمعه

چشم‌هایی‌ ک

 چشم‌هایی‌ که از سنگ می‌‌چکیدند می‌‌دیدند

که کوه بی‌ سر

کورمال‌کورمال

از غروب پایین می‌‌رفت

کلاغی بر سپیداری

میان شمردنِ برف از

سنگام‌های تاریک می‌‌لرزید

۱۳۹۹ آذر ۵, چهارشنبه

سلام و د

 سلام و دم‌ات گرم مرضیه‌جان برای آن نوشته گیرا!

به راستی‌ که "چیزه"!

نگاه کن به بخش لایک‌ها‌ی این سند عشقِ تجاوز: هر جا این سایکوپت بدمست نئو‌کان، اشغال نظامی و حتی بمباران اتمی‌ ایران را تجویز، تبلیغ و نرمالیزه می‌‌کند نام این "مرد روز" بی‌ وجدان را هم می‌‌بینی‌!

دقیقا همین میستر‌ پی ام، پس از این پست، عکس خودش را در حال خواندن یک شاعر غربی پست کرد: بریم عرق بخوریم مست کنیم!

اینها دارند روشنفکری را تبدیل به نوکری بی‌ قید و شرط از آ‌ل ناتو می‌‌کنند!

چندی پیش همین مرد روز، ولیعهد و محمد اره سعودی را به عنوان راه حل رستگاری خاور میانه تبلیغ می‌‌کرد!

این آدم مثل یک سفید کلین‌کات شب و روز کارش تحقیر هر چیز ناغربی است و تا حرف شعر پیش بیاید فورا نماینده مختار آلن گینزبرگ می‌‌شود!

آدم بالا می‌‌آورد از بوی این سالاد سیفلیزاسیون‌آلوده!

تمدن اینها سفلیس ذهن و زبان است!

چند بار به اجبار با او بحث کردم بار آخر که او را در تله حرف‌های خودش انداختم گفت حرف‌هایم بازیگوشی ژورنالیستی است!

اینها بیش از هر حزب‌الهی کله پوک نفرت‌انگیزی، به درد رژیم می‌‌خورند!

کدام ابله سفاکی می‌‌تواند به این آسودگی و با این "استدلال"های دو پولی‌ تجاوز نظامی به کشورش از سوی کشور‌های "دمکراتیک"را تبلیغ کند!

چنان شتابی در "بر‌اندازی" دارند که انگار رجوی یا پهلوی واقعا موجود در آنها حلول کرده!

واقعا چی‌ گیر اینها می‌‌آید از اعتراف رفتاری به اینهمه نادانی و پررویی!

خلاصه فدات

...

خوبم و امیدوارم که تو هم خوب و خوش باشی‌!
من همیشه همینجا در مونرال بودم و کمابیش نوشته‌ها و بحث‌های فیسبوک را هم در خاموشی دنبال می‌‌کنم کار خطرناکی ست ولی‌ چه باک!
خواندن کامنت‌ها هم از تفریحات ادبی‌ من است و گاهی دچار شوک‌های هولناک می‌‌شوم!
سربر‌های اصلی‌ همین دور و بر خودمان‌ا‌ند: یکی‌ با ساطور می‌‌برد دیگری با سطر!
سطر و ساطور اینها قاطی شده!
در همین تماشا‌ی خاموش بود که بیش از پیش مطمئن شدم که بخشی از بدترین مردم ایران میان همین "نویسندگان این سطور"یا "صاحب آن کیبرد" است!
قصابی همچون میم قائد، شب و روز مشغول مثله‌کردن مردم خاور میانه است و مشتی مشنگ خیال می‌‌کنند او سعد‌ی دوم است. گیرم که باشد پدرسوختگی‌های سعدی نخست را هم نباید از نظر دور داشت!

...من هم از خواندن وجدان تکان خورده ات با پرسش های اساسی تکان دهنده اش چنان به وجد آمدم که بی درنگ برایت نوشتم.

این قاٸدِ پخمه ها چندی پیش با بی شرمی کامل از "ملت بزرگ بلژیک"ستایش می کرد و همزمان ورد همیشگی‌‌اش را دم می‌‌گرفت:(حریص است که پیوسته "خوشمزگی"‌های خودش را تکرار ‌‌کند!)صحرانشینان کور و کچل خاورمیانه!

من خشم ام را چند سطر کردم و گذاشتم توی "جوش".

این بی رسمیِ خود را جدا بافته دیدن و توهین به مردم خود را صادق هدایت به تقلید از اسنوب های فرانسه+بیزاری‌‌اش  از ایران نکبت زده آن زمان، میان بسیاری از روشنفکران رایج کرد جوری که حالا دیگر فکر می کنند توهین به میهن و مردم خود همانا روشنفکری و پیشتازی ست!

ملت ایران در برایر ملت بلژیک، همچون مادر گمنام و کدبانوی گوگوش در برابر لٸوپولد مردمخوار است که کنگو را به او در جشن تولدش کادو دادند : افزون بر نسلکشی فیل ها ودیگر همزیستان زمینی، آن ده میلیون کنگویی را روا لٸوپولد سادیست با دست های خودش نکشت!

آن ده ها هزاران دست و پای کنگله های کوچک و بزرگ و زن و مرد را ملت ایران نبرید!

"ملت"بلژیک هنوز هم در جامه میزبان ناتو و پارلمان اروپا به جهان زور می گوید.

من ایران و ایرانی را دوست دارم.

ستمی که از درون و بیرون بر آنها می رود هم از اندازه برون است.

اهل شدت های ناسیونالیستی و دیگرستیزی هم نیسم ولی در جایگاه سنجش، ملت ایران را بس بارها متمدن تر از بیش تر ملل به اصطلاح مشروطه چی ها، راقیه، می دانم که بخش فجیعی از چهارصد سال گذشته کار اصلی شان اشغال کشورهای دیگر، راهزنی و برده داری و هلوکاست و کثافتکاری های دیگر بوده. لکه های ننگ بابی کشی و بهایی ستیزی به تحریک ملاهای شیعه در برابر آنهمه سفاکی سیستماتیک، مایه شرمندگی ست ولی تنها قاٸدها و فرخفال ها و ف م سخن ها و ولنویس های دیگر می توانند انگاره را واژگون کنند. کار شبانه روز اینها چنگ واژون زدن است. اینها با ایران و ایرانی و همه بومیان ناغربی همان رفتاری را دارند که گماشته های کشوری و لشکری کلنی های غربی داشتند. "سیک"های مزدور انگلیسی ها داشتند و دارند(نیکی هیلی=نیمراتا پانداوا را می بینی!) اینهادوست داشتن مردم "جهان سوم" و دل بستن به ایستادگی هایشان را تبدیل به جرم و جنایت کرده اند.

از آن سو، در ستایش تحریم و حمله نظامی حماسه سرایی می کنند.

آن مهدی گنجوی بی بته را چندی پیش در اینستاگرام، چنان هجو کردم که مدتکی اسهال ادبی اش بند آمد.

خلاصه مرضیه جان، اینها چنان حزبی وار بسیج شده اند و اکسیون های استتوسی شان چنان ارکستره شده که اگر کسی حواس اش نباشد جادو می شود.

کارشان شده گفتمان سازی برای یٵس و نفرت و تن دادن به فرمان ارباب های سفید و بمب کراسی شوم اش.

من دقیقا به این دلیل سکوت کردم که اینها سخن و سخنوری را تبدیل به ابزار نوکری برای امپراتوری در جهت به تسلیم مطلق کشاندن مردم خود کردند.

اگر سکوت نمی کردم باید روزی ده ها بار با این اوباش مشهور یا بدنام جدل می کردم و چنین کاری آدم را تبدیل به پیام بی مخ و رضا یخدست و پدرخوانده-قاٸد(در فرانسوی، کائیدِ برگرفته از عربی‌ را به همین معنی‌ رئیس مافیا به کار می‌‌برند) می کند.

شعر، با اینهمه رذالت، محال می شود.

خلاصه.

رویت را می بوسم و ایستادگی وجدانی ات در برابر این طوفان ویروس ها و نکبت ها را می ستایم.

من معمولا نامه های اینجوری، یا به گفته میزانِ تو: چیزه ای، را در جوش می گذارم مگر اینکه آینه نوشته نخواهد.

گاهی برایت خواهم نوشت. من تنها با چند دوست، نوشت و خواند دارم.

۱۳۹۹ آبان ۳۰, جمعه

هنوز ب

 هنوز

بیداری آتشین کوهی

کابوسِ شنین این باتلاق را

فرا می‌‌پاشد

دهان گمشده دمی می‌‌درخشد

دوباره غرق می‌‌شود

۱۳۹۹ آبان ۲۹, پنجشنبه

علت آ

 علت آمده علف رفته

گاوان وحشی آمده‌ا‌ند گرد

از پوزه‌های هم گرسنگی می‌‌بویند

چشم می‌‌دزدند از همدگر

می‌ کشند با شکم‌هایشان زوزه

تگرگ نیز

بر شاخ‌هایشان ضرب می‌‌گیرد

قصفو د

  "قصفو دارنا"   در این سیاره اگر یک پروانه  درنگیدی نقشیدی رنگیدی دلیدی شادیدی ، و مرگ را طبیعیدی جاودانگی را جاودانگیدی