بر آب میروم
یا در آب و آب
بر من میرود
بخت باغبان، میان راه
چتر بستهاش را در جلد ژرفا
غوطه داد
خندان
بر خانه باران رفت
بر آب میروم
یا در آب و آب
بر من میرود
بخت باغبان، میان راه
چتر بستهاش را در جلد ژرفا
غوطه داد
خندان
بر خانه باران رفت
کوهها از آدمی میگریزند
با نامهایشان
بر بال شاهینهای تیرشنیده
با ماههایشان بر پشت پلنگان دیوانه
با تبِ برفها و یخهایی که از شنیدن هذیانهای دو پای ولگرد
و دیدن چادرهای روشن و پرچمهای پیروزشان
به درهها میریزند
از آدمی میگریزند
کوهها
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...