۱۴۰۲ مهر ۹, یکشنبه

ندیده‌یی‌ات ه


ندیده‌یی‌ات هنوز از نزدیک 

آنقدر‌ که سایه‌ات درون‌ را برمباند

هیولا‌یی

خمیده بر مغز‌کی‌

در هستهِ هلویی 

که گیر کرده در گلویی

که از خود دریده‌ای

عزیز‌کِ جبار‌م

انسان را

انسان واقحقیقتا مو‌جو‌عود را

اگر ببینی‌

بی‌ اختیار می‌‌رینی!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

هزاره‌ها ا

هزاره‌ها از کجا به جا از کی‌ به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از  یادم رفت آمد یادم همهِ هزاره‌ها اینجا