۱۴۰۲ مهر ۱۳, پنجشنبه

دوستان ر

 دوستان ریخته‌ا‌ند 

برگ‌های ابری 

پیش از شا‌رِ زرد

بر افسوس‌های ریخته

سایه می‌ سایند 

دست‌ها قار‌قار می‌‌کنند

شاخه‌ها می‌ آذرخشند

پنهان و پیدا

میانِ خشاخش و غُرُمبه 

پاییز آمده


@sharangestaan


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...