اینجا: اسمِ حسن مقدم
یا سرم توی
دیواری توی سرم یاست
خشتِ سمج میزند
فکر
خشتهای فکری
رجرج گردِ
سرم
پایین
بردهی خواب
بالا
آوردهی دیو
توی سر سایهام
دستِ ثریا
دستِ کج
دستِ پریشان
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
همیشه می خونمت
پاسخحذفهمیشه برایت مینویسم.
پاسخحذفهجوم بی خویشان ............
پاسخحذف