دریا
دریچهیا
یا دروازه
یکی میخزد
یکی میپرد
یکی میگشاید
توی خود از خود
خود را
با ماهیچههای موّاج
لغزان در سراسرخود
می تپد
می کشد
می درخشد
واژه
جیغ
آینه
سایهیِ گنگ
آغوشِ کر
خوابِ کور
چرا نخارد زبان
در بسترِ ژرف
هزارهها از کجا به جا از کی به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از یادم رفت آمد یادم همهِ هزارهها اینجا
انقراض زبان نزدیک(تَر) خشک خواهد شد!
پاسخحذفاگر در بستر ژرف اش!به یمن شلاق سرکش وحشی موجهای خارش نتوفد و نتوفاند!
حسین جان در طلیعه ی سال نو روزها و سالهای هر چه پُر بارتر برایت آرزو دارم .
فدات
فدایتای همایونجان، این کامنتهای تو باعث شد که من در این روزهای خشکی و خاموشی دوباره برگردم و برخی از آن نوشتههای پیشین را بخوانم. دیشب بسیاری از ژندهها را خواندم و به آن وقتهای خودم حسودیام شد. روبوسی سال نو.
پاسخحذف