به مولانافِ دو و نیم عالم: مملی ماری
گاه است بز که شاخ بر
لبِ پرت میزند سُم
بر سایههای سُم میکوبد
جرقّه از خطِ خطرانگیز
گاهِ جرقّهچر است بز
جرقّه از خطِ خطرانگیز
گاهِ جرقّهچر است بز
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...