به از کودکی تا اکنونِ علیرضا مهیمی
-نگاه کن بیرنام!
تا چشم میکارد
درختها جنگل را بر
داشتهاند می
دوند در
نگاهِ جادوگران!
-خداوندگارِ خوابکش ریشهها را معلق کرده!
از مادر
نزاده پیکِ مرگ آمد!
هزارهها از کجا به جا از کی به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از یادم رفت آمد یادم همهِ هزارهها اینجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر