این نه کودکِ تخسو بریزم تو بطریِ کوکاکولا
این یازده کودکاکولای تخمِ سگو سر بکشم
دسته جمعی برم بشاشم رو میزِ جرج دنیلز
فرشتهِ کورو سو کنم!
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر