۱۳۹۶ دی ۱۱, دوشنبه

حالا که ا


حالا که افتاده برقِ کور
می‌‌زند توی استخوان
تهِ چاه 
جای ریشه‌های سرخِ عاج
را در بر می‌‌کشم
و رنگِ برج را
شبِ غرق
جاودانه می‌‌کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...