با اینهمه دم
بازدم
دم باز
باز بازدم
سینه به راهِ هوا بودم
سینه به راه
که بادِ بادها بیاید
که بادِ بادها بیاید
و از هفت پنجرهِ سر
بدمد به بعدِ بعدم
بعدِ بعد
بدمد به بعدِ بعدم
بعدِ بعد
افقی دربخارِ
میانِ دو دم
میانِ دو دم
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر