درختی که میترسد از جنگل است این
جنگلی که میگریزد از درخت
اره را بیافروز!
پرندهای که میگریزد از پروازست این
پروازی که میترسد از پرنده
تیر را رها کن!
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر