۱۴۰۱ آذر ۳۰, چهارشنبه

فارسی ف

 فارسی فراموش نخواهد کرد که واژن، نه ببخشید، واژهِ "انقلآبَکی" را نیز من سکّه زدم همانگونه که سکه رانیز من واژه کردم.

دست می بری به جیب می بینی مشتی واژه دارند با هم جرینگجرینگ می کنند.
الکتاب را باز می کنی سکه ها با تلاوتِ آیه می ریزند.
خدا دست است و من قلم، یا شوخِ دستِ خدا و انقلآبکی، لغتی مجعول، سکه ای تَقَلُبَکی که نه او نوشته و نه من به هوا انداخته ام.
هالیوود به ارتفاع پست می گوزد فراخ نژاد از هوش می رود فراخ نژاد به تابلوِ گوزنده چشم می دوزد درز لباس هایش وا می رود.
ارتش به نوباوهِ ایران اینتر نهیب می زند:
ای عنتررَنگ، اگر ملا باقر مجلسی نیستی دست کم امانوئل کانت باش! نه بابا، اصلاح می کنم: اگر ماشاالله قصّاب نیستی دست کم، رومل، روباه صحرا یا شیرینی ناپلئونی باش!"
نیروی خارجی به سید مجتبی واحدی دخول عشقانی-عدوانی می کند نامبرده با چشم های گرد می جیغَد: آهای! صبر کنید! صبر کند! منظورم از دخالت بشردوستانه این نبود...آخ! این چه رسم دوست داشتن بشر است!
هشتاد و پنج میلیون هورا می کشند.
همه چیز به هیچ چیز همانقدر ربط دارد که هیچ چیز به همه چیز ربط ندارد.
خامنه ای همانقدر با گه اش بازی می کند که خمینی با تیلیدِ اِشکنه اش ور میرفت و آدم ابوالبشر با خایه هایش و من با واژن ام ببخشید با واژه ام نبخشید با سکه ام وراجی می کنم.
کوه با سرعت قطاری که به تونلی دخول می کند از ریل خارج خواهد شد و اژدها پرواز خواهد کرد و با کرم هایش خواهد ریخت.

سننه!
آمین!
آفرین!
نفرین!
سو فاکینگ وات!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

هزاره‌ها ا

هزاره‌ها از کجا به جا از کی‌ به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از  یادم رفت آمد یادم همهِ هزاره‌ها اینجا