۱۴۰۲ خرداد ۱۲, جمعه

به ر

به روز می‌‌نگرم
شب می‌‌نگارم
به دست می‌‌گیرم شب
روزگار می‌ خوانم

۲ نظر:

  1. سلام استاد هیچ کدوم شعرونت ب کشنگی زبر ای خنده بمر نابهن ندر مودون سفیدت شعر محلی بحر رو وبلاگت

    پاسخحذف
  2. ندر مودون احتمالا سیاه خودت،

    اگه تعریف تو ‌ای شعر زبر جدی بگروم، په باید فاتحه چهل‌پنجاه سال شاعر‌ی‌م بخونوم.

    تو همی‌ وبلاگ، یه برچسبی آحاعح به نام شعر‌و‌ن روباری، آتی اتاهی چند تا ‌ای شعر‌و‌ن محلی هم بدیدی.

    پاسخحذف

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...